یا اباصالح المهدی

یا قائم آل محمد

یا اباصالح المهدی

یا قائم آل محمد

یا اباصالح المهدی

به امید ظهور مولا و سرورمان امام زمان(عج)که صدالبته نزدیک است...

پیوندهای روزانه

زندگینامه،فضائل امام حسین(ع)و فلسفه عاشورا



آموزگار عشق و حماسه ولادت امام حسین علیه السلام

دوره زندگانی

امام حسین علیه السلام در سوم شعبان سال چهارم هجری با ولادت خود جهان را نورانی ساخت و عطر حضور خود را در گیتی گستراند. آن حضرت حدود شش سال در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و مادرش حضرت زهرا علیهاالسلام بود و سپس نزدیک به سی سال دوره همراهی با پدرش امام علی علیه السلام را سپری کرد. پس از آن، در زمان امامت امام حسن مجتبی علیه السلام ، ده سال یاور ایشان بود و به وی بسیار احترام می گذاشت.

بعد از آن، ده سال دوره حکومت معاویه را تحمل کرد و سپس در آغاز حکومت نامشروع یزید، بیعت با او را نپذیرفت و به قیام برخاست و همراه با یاران باوفایش، در 57 سالگی به شهادت رسید.

متن کامل درادامه مطلب

انسان کامل

روح حماسی، یکی از بارزترین ویژگی های انسان کامل است که به تناسب شرایط زمانی و مکانی در شخصیت امام حسین علیه السلام نمایان شده بود. آن حضرت پیش از قیام عاشورا، در کنار پدر بزرگوارش امیرمؤمنان به جنگ با پیمان شکنان و زیاده خواهان پرداخت. از ایشان خطبه ای در جنگ صفین نقل شده است که ضمن آن، مردم را به حماسه و دلیری ترغیب می کند. امام حسین علیه السلام ، در همان مراحل مقدماتی جنگ صفین که شامیان مسیر آب را بسته بودند، در باز پس گرفتن آب از دست آنان نقش اساسی داشت؛ به طوری که امام علی علیه السلام پس از آن پیروزی فرمود: «هذا اوّلُ فَتحٍ بِبَرَکَةِ الحسین علیه السلام ؛ این نخستین پیروزی است که به برکت حسین علیه السلام به دست آمد

احترام امام حسن علیه السلام

امام حسن مجتبی علیه السلام برای برادرش امام حسین علیه السلام به گونه ای احترام می گذاشت که گویا ایشان از وی بزرگ تر است. ابن عباس از یاران امیرمؤمنان علیه السلام می گوید: امام حسن علیه السلام در مجالس، با ما عادی می نشست، ولی هرگاه حسین علیه السلام وارد می شد، به احترام او خود را جمع می کرد و تغییر حالت می داد. این موضوع برای من نامفهوم بود و علت آن را از حسن بن علی علیه السلام پرسیدم، فرمود: «من هیبت او را مانند هیبت پدرم می دانم.» ابن عباس می افزاید: حسین علیه السلام از کودکی و جوانی، شخصیتی زاهد و شگفت بود. همراه با پدرش علی علیه السلام غذا می خورد و به غذایی همانند غذای ایشان قناعت می کرد و در گرفتاری ها و مشکلات در کنار پدرش بود. خداوند این پدر و پسر را پیشوای امت قرار داده بود. سپس میان آنان فاصله انداخت تا مردم از سنت و اخلاق نیکوی هر دو در دو عصر و زمان مختلف و گسترده بهره مند شوند و اگر خدای تعالی هر دو را در یک برهه جمع می کرد برای بهره گیری دیگران مجالی باقی نمی ماند».

روزه عرفه

یکی از یاران امام حسن مجتبی علیه السلام می گوید: روز عرفه نزد حسین علیه السلام رفتم و جمعی در حضورش بودند. دیدم همه روزه هستند و قرآن در دست دارند و آن را می خوانند و منتظر فرا رسیدن وقت افطارند. از محضر آن حضرت چند مسئله پرسیدم و پاسخ دادند. از پیشگاه نورانی ایشان بیرون آمدم و به خانه امام حسن علیه السلام رفتم. دیدم مردم دسته دسته وارد می شوند و از غذاهایی که آماده هست استفاده می کنند و با خود می برند. من در شگفت بودم که امام مجتبی علیه السلام فرمود: چرا نمی خوری؟ عرض کردم: آقای من! روزه هستم و امروز شما دو برادر را گوناگون یافتم. برادرت حسین علیه السلام را دیدم که روزه بود و منتظر افطار و شما، سفره انفاق بر مردم گسترده اید؟ امام حسن علیه السلام مرا در آغوش گرفت و فرمود: آیا نمی دانی که خدای متعالی ما را برای رهبری امت پیغمبر قرار داده است؟ اگر دو برادر به یک روش اتفاق کنیم، برای شما مجالی باقی نمی ماند. برادرم در این روز شریف روزه گرفته و به عبادت مشغول است، به جهت روزه داران شما، و من غذا می خورم، برای همراهی با دیگران

حفظ یادگار پدر

عزت نفس، از ویژگی های بارز امام حسین علیه السلام در طول زندگانی بود؛ به گونه ای که ایشان حتی به هنگام ضرورت، یادگار پدر بزرگوارش امیرمؤمنان را به معاویه نفروخت. امام علی علیه السلام چشمه ابی نِیزَر را احداث کرد و منافع آن را برای تهی دستان و در راه ماندگان صدقه داد و در کاغذی نوشت: این چشمه ها نه فروختنی هستند و نه بخشیدنی... مگر اینکه حسن علیه السلام و حسین علیه السلام به آنها نیاز پیدا کنند که در این صورت در اختیار آنان است و جز این دو برای کس دیگری نیست». اتفاقا روزی امام حسین علیه السلام برای کمک به نیازمندان بنی هاشم، از یاران خود قرض کرد و سپس برای ادای قرض به مشکل افتاد. معاویه مبلغ دویست هزار دینار برای حضرت فرستاد تا چشمه ابی نیزر را به او بفروشد، ولی ایشان از فروختن آن امتناع ورزید و فرمود: «آن را پدرم صدقه داده است تا بدان وسیله خداوند متعالی او را از گرمای آتش دوزخ مصون دارد و من آن را به هیچ قیمتی نمی فروشم

بهره ای از کوثر زلال حسینی

پیوند توحید و امامت

روزی امام حسین علیه السلام فرمود: «ای مردم! خداوند بندگان را نیافرید، مگر برای اینکه او را بشناسند و هنگامی که او را شناختند، بپرستند و آن زمان که او را پرستیدند، از پرستش دیگران بی نیاز گردند.» یکی از حاضران پرسید: مقصود از معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: «یعنی مردم هر عصر باید امامشان را بشناسند؛ امامی که اطاعتش بر آنان واجب است.» در این سخنان کوتاه، گنجینه ای از معارف والای الهی نهفته شده است. حضرت در آغاز سخن، تأکید می کند فلسفه آفرینش انسان، چیزی جز شناخت خدای متعالی نیست؛ زیرا در پرتو این معرفت است که انسان می تواند از یوغ بردگی رها شود و به آزادی واقعی که همان بندگی خداست برسد و نیازهای مادی و معنوی خود را تأمین کند. ایشان در پایان با صراحت تمام می فرماید: خداشناسی، امام شناسی است؛ بدین معنا که مردم هر دوره، با رهبری که می باید از او فرمان بری کنند، آشنا شوند تا به خداشناسی حقیقی برسند. در نگاه امام حسین علیه السلام ، توحید و امامت، پیوند ناگسستی دارند و خداشناسی واقعی بدون امام شناسی دقیق ممکن نیست

هم نشینی با خردمندان

هم نشینی با خردمندان و آگاهان جامعه، زمینه رشد و تعالی انسان را فراهم می سازد. امام حسین علیه السلام در روایتی آن را از نشانه های قبولی اعمال برمی شمارد و می فرماید: «از نشانه های قبولی اعمال، هم نشینی با خردمندان، از نشانه های اسباب نادانی، کشمکش با نابخردان و از نشانه های دانا، پذیرش نقد بر گفتار خود و آگاهی از آرای گوناگون است

شریف ترین مردم

حساب رسی از خویشتن، زمینه رشد معنوی انسان را فراهم می سازد و او را زودتر به سر منزل مقصود می رساند. شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: شریف ترین مردم کیست؟ فرمود: «آن کس که پیش از اندرز دیگران، خود پند گیرد و پیش از بیدار باش دیگران، خود بیدار شود». عرض کرد: شهادت می دهم چنین کسی سعادتمند است

سراسر نیاز

روزی از امام حسین علیه السلام پرسیدند: چگونه صبح کردی؟ فرمود: «صبح کردم، در حالی که پروردگارم، بالای سرم، آتش، پیش رویم، مرگ، جوینده ام و حساب الهی، فراگیرم است. در چنین روزی، من در گرو کردار خویشم؛ نه آنچه دوست دارم، پیدا می کنم و نه آنچه نمی پسندم، از خود می رانم. همه کارها در اختیار دیگری است؛ اگر بخواهد عذابم می کند و اگر بخواهد از من می گذرد. بنابراین، کدام فقیری از من نیازمندتر است

زشت ترین چیزه

شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: فاصله میان ایمان و یقین چقدر است؟ فرمود: چهار انگشت. گفت: چگونه؟ فرمود: ایمان، آن است که آن را می شنویم و یقین آن است که آن را می بینیم و فاصله میان گوش و چشم، چهار انگشت است. آن مرد پرسید: فاصله میان آسمان و زمین چقدر است؟ امام فرمود: یک دعای مستجاب. آن مرد برای سومین بار پرسید: فاصله میان مشرق و مغرب چقدر است؟ فرمود: به اندازه سیر یک روز آفتاب. آن مرد بار دیگر پرسید: عزّت آدمی در چیست؟ حضرت فرمود: بی نیازی از مردم. مرد سؤال آخرش را چنین پرسید: زشت ترین چیزها چیست؟ امام با مهربانی فرمود: هرزگی و بی عاری در پیران، درنده خویی در قدرتمندان، دروغ گویی در شریفان، تنگ نظری در ثروتمندان و حرص در عالمان است

رضایت از خواست الهی

لازمه آرامش روحی و فکری آدمی، راضی بودن به خواست الهی است که در پی آن، دغدغه های بی اساس او از میان می رود. به امام حسین علیه السلام گفته شد: ابوذر می گوید: برای من فقر محبوب تر از بی نیازی و بیماری محبوب تر از سلامت است تا در غوغای فشار این نیازها، بتوانم خالصانه به درگاه آن بی نیاز یگانه رو کنم. حضرت فرمود: «خدای متعالی ابوذر را رحمت کند، ولی من می گویم هر کس به انتخاب نیکوی خداوند تکیه و توکل نماید، جز آنچه را خدا برایش پیش آورده، آرزو نمی کند

خیر دنیا و آخرت

نقل شده است شخصی به امام حسین علیه السلام نامه نوشت که: سرورم! مرا از خیر دنیا و آخرت آگاه فرما. حضرت در پاسخ او نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. هر کس خشنودی خدا را گرچه با خشم مردم همراه باشد بطلبد، خدا او را از کارهایی که در دست مردم است، کفایت می کند و هر کس خشنودی مردم را هر چند با خشم خدا همراه باشد بجوید، خدا او را به مردم وامی گذارد

سرچشمه رحمت

گرایش به خداوند و پرستش عاشقانه او، سبب معنویت و سازندگی روحی و اخلاقی می شود. سپس جان انسان سرچشمه فیضان رحمت الهی می گردد. به فرمایش امام حسین علیه السلام خداوند، بالاتر از آنچه می خواهد به او عطا می کند. ایشان می فرماید: «هر کس خدا را آن گونه که حق پرستش اوست بپرستد، خدا از فیض خود، بالاتر از آرزوها و کفایتش به او ارزانی می دارد

آثار اعمال

امام حسین علیه السلام درباره آثار خوب یا بد برخی اعمال چنین می فرماید: «راستی، عزّت و دروغ، ناتوانی است. اسرار دیگران امانت و همسایگی، خویشاوندی است. یاری رسانی، صمیمیت و کار، تجربه آموزی است. اخلاق نیک، عبادت و سکوت، زینت است. تنگ نظری و آزمندی، فقر، بخشندگی، دارایی و مهربانی، خردمندی است

خطبه ای رسا

امام حسین علیه السلام در خطبه ای رسا و گویا خطاب به مردم می فرماید: «ای مردم! در اخلاق شایسته و والا با هم رقابت کنید و در سودهای معنوی و بهشتی از هم پیشی گیرید.... هر اندازه آدمی به کسی نیکی کرده باشد که او به سپاس آن اقدام نکند، خدا با پاداش خود به سود او خواهد بود؛ زیرا عطای او، باشکوه تر و پاداش او، با عظمت تر است. بدانید روی آوردن نیازهای مردم به شما، از نعمت های خدا بر شماست. پس، در برابر نعمت های الهی دل تنگی و بی حوصلگی نشان ندهید که به غضب او تبدیل می شود. بدانید هر کار نیکی، سپاسی را بهره می دهد و پاداشی را از پی می آورد. اگر می توانستید کار نیک را مجسم کنید، آن را در چهره انسانی نیکو می دیدید که ناظران را مسرّت می بخشد و اگر بد کرداری را مجسم می دیدید، آن را زشت و مسخ شده می نگریستید که دل ها از آن می رمد و چشم ها از نفرت دیدن آن فرو می افتد

خوف الهی

انسان ها باید در کنار امید به رحمت پروردگار، از او بترسند و از درگاه باعظمتش درباره رفتار خویش گذشت بخواهند. به امام حسین علیه السلام گفته شد: چرا این قدر از پروردگارت می ترسی؟ فرمود: «در روز قیامت، جز آن کس که در دنیا خوف خدا داشته است، ایمن نیست هدایت مردم

امام حسین علیه السلام همواره در زمینه های گوناگون مردم را راهنمایی می کرد تا آنان راه را از بیراهه باز شناسند و در زندگی خویش دچار مشکل نشوند. در سخنی از آن حضرت چنین آمده است: «آنچه را طاقت نداری، به عهده نگیر و به آنچه نخواهی رسید، نپرداز. به آنچه نمی توانی، وعده نده. جز به اندازه ای که سود می بری، هزینه نکن. جز به اندازه کارکرد خویش، پاداش نخواه. جز به فرمان برداری از خدای سبحان که به دست آورده ای، شادمان نشو و جز آنچه خود را برای آن شایسته می بینی، دریافت نکن

ارزش میهمان

میهمان، ارزش و اهمیت بسیاری در اسلام دارد و درباره اصول و روش های میهمانی دادن، سفارش های بسیاری شده است. روایت است که امام حسین علیه السلام شخصی را دید که به میهمانی دعوت شد و در پاسخ دعوت کننده گفت: نمی آیم. حضرت به او فرمود: برخیز و دعوت او را بپذیر؛ زیرا در دعوت به میهمانی، عذرخواهی وجود ندارد. اگر روزه نداری، بخور و اگر روزه داری، در حق میزبانت دعا کن

آتش، سرانجام هواهای نفسانی

پیروی از هواهای نفس، انسان را اسیر می کند و وجود او را در گرداب چرکین گناهان رها می سازد. بدین ترتیب، فرد از اهداف عالی انسانی باز می ماند و سرانجامی جز نگون بختی ندارد. از این رو، شایسته است همواره نفس خود را از بند هواهای نفسانی رهانیده و از وسوسه های آن به خدا پناه برد. امام حسین علیه السلام در این باره می فرماید: «از هواهای نفسانی بپرهیزید؛ زیرا مجموعه آنها، گمراهی و سرانجام آنها آتش است

پرهیز از غیبت

انجام گناهان کبیره ای چون غیبت و تهمت، قلب و جان انسان را سیاه و تیره می کند و از پاکی و شفافیت آن می کاهد؛ به طوری که فرد مبتلا شده به این گونه گناهان، به آسانی آبروی دیگران را می ریزد و سبب ایجاد رنجش خاطر میان افراد می شود. نقل شده است که شخصی نزد امام حسین علیه السلام از کسی غیبت کرد، ایشان به او فرمود: «غیبت نکن؛ زیرا غیبت، نان خورش سگ های دوزخ است».

ناپایداری دنی

زندگی دنیوی، پایدار نیست و با مرگ پایان می پذیرد. پس از آن، انسان ها به سرای باقی منتقل می شوند و در آنجا زندگی جاویدی می یابند. امام حسین علیه السلام در اشعار زیبایی، ناپایداری دنیا را چنین توصیف می فرماید: «فرخنده است خداوند بلند مرتبه و بزرگوار که در شکوه و جاودانگی یگانه است. مرگ را میان همه آفریدگان برابر قرار داد و همه آنان در گرو فنایند و دنیای ما ـ اگر چه به آن علاقه مند باشیم و کامیابی مان در آن به درازا کشد ـ رو به نیستی دارد. هان که دل بستگی، از روی فریفتگی به سرای فنا، سر از فنا به در آرد و مقیم در آن، شتابان از آن کوچ خواهد کرد، گر چه بر اقامت حریص باشد

دوستی برای خدا

دوستی برای خداوند، بهترین نوع دوستی است. امام حسین علیه السلام می فرماید: «اگر کسی را به برادری یا دوستی برگزیدی، دوستی و برادری را در راه خدای رحمان قرار ده. هیچ چیز را با تقوای خداوندی برابر مشمار و گمراهی و سهل انگاری را از خویش دور گردان. چگونه در دنیا شادمانی می یابی، در صورتی که ایام زندگانی دنیا رو به پایان، و شادمانیِ آن با درد و رنج آمیخته است. حقّا فرزند آدم کور است که گذر آن را نمی بیند؛ چنان کوری ای که به کریِ درون انجامیده است

فریاد کوچ

پیروی از هواهای نفس، آدمی را در ورطه تباهی گرفتار می سازد. همواره باید کوشید تا خود را از گزند گناهان و هوای نفس دور نگه داشت. امام حسین علیه السلام در اشعاری وزین، درباره آثار و نتایج گناهان هشدار می دهد و می فرماید: «عزیزم! درنگ تو در ورطه تباهی به درازا کشید و بد توشه ای است این توشه که برای قیامت فراهم آورده ای. دلت شیفته هواها شد و آن را باز نداشتی و به سوی پیروی از هواهای دل رو کردی. گناهان به هرجا خواست تو را برد و تو را کسی یافت که زود تسلیم گناه می شوی. حقّا که فریاد کوچت می زنند، بشنو و خود را به کری مزن. سپیدی موی سرت، از هر هشدار دهی، بی نیازت می کند که سفیدی آن بر سیاهی اش چیره شده است

پرهیز از دنیاطلبی

دنیاطلبی و دل بستگی به آن، زمینه آلوده شدن آدمی را به گناهان فراهم می سازد و او را از رسیدن به کمال معنوی باز می دارد. اشعار امام حسین علیه السلام در این باره بسیار گویا و زیباست. ایشان می فرماید: «دنیای تو که زینت ها و جلوه هایش تو را فریفته، به سوی فروپاشی می رود. خود را با تلاش، از مهلکه های آن دور نگهدار که اهل گذر از دنیا، به آن گوش نخواهند سپرد. تحقیقا شیرینی دنیا با تلخی زهر آن، به هم آمیخته است. پس هیچ دژی همچون پرهیز از دنیا نیست. در شگفتم از کسی که به نعمت های دنیا فریفته شده است و به روزهای لذت بخش آن فریب می خورد و اقامت در سرزمین خشک را، بر آبادی سرسبز و باران خیز ترجیح می دهد

رضایت الهی

به دست آوردن خشنودی خدا، از بهترین اعمال انسان است. امام حسین علیه السلام ضمن اشعاری می فرماید: «ریشه دوراندیشی آن است که پروردگارت در همه حال از تو خشنود باشد و اینکه به جای پریشان گویی، راه راست را انتخاب کنی؛ زیرا از بهترین جای گزین هاست. رفتار و گفتار گمراه کننده را از خود دور کن. در دل شب های تار، معنویت بجوی و خواب خوش را از دیدگانت دور کن؛ زیرا غافلان سهل انگار، همانند چهارپایان در بیشه هایند

آرامش، گمشده گناهکاران

گناه، روح آدمی را آزرده می کند. چنین انسانی همواره پریشان خاطر است و آرامش، گمشده او در دنیاست. امام حسین علیه السلام می فرماید: «درستکار، آسوده؛ بی گناه، بی باک؛ خیانت کار، ترسان؛ و بدکار، هراسان است. هرگاه آشفتگی بر عاقلی روی آورد، اندوه خود را با دوراندیشی می زداید و برای چاره جویی، در خانه عقل را می کوبد

نشانه های عاقل

امام حسین علیه السلام در فرمایش ارزشمند، نشانه های عاقل را چنین بر می شمارد: «انسان عاقل، با کسی که می ترسد او را دروغگو پندارد، هم سخن نمی شود؛ از کسی که می ترسد او را رد کند، چیزی نمی خواهد؛ به کسی که می ترسد او را بفریبد، تکیه نمی کند؛ و به کسی که به امید او اطمینانی نیست، امید نمی بندد

زیارت

ماه شعبان، یکی از عزیزترین ماه های اسلامی و یادآور خاطره های بزرگ است. شایسته است در روز سوم این ماه، امام حسین علیه السلام را از دور یا نزدیک زیارت کنیم. در توقیع شریفی که از امام زمان(عج) به یکی از یاران امام حسن عسکری علیه السلام نگاشته شده، چنین آمده است: آن روز را روزه بگیر و این دعا را بخوان: «خدایا! از تو می خواهم به حق مولود این روز، مولودی که به او وعده شهادت داده شده بود و پیش از اینکه بانگش در این دنیا بلند شود و به دنیا آید، آسمان و هرچه در آنهاست و زمین و هر که بر آن است برایش گریستند... خدایا! به حق ایشان به سوی تو دست نیاز دراز می کنم. ... خدایا! در این روز بهترین بخشش ها را بر ما عطا کن و هر حاجتی را برایمان برآور

سرور عرفانی

آیت اللّه میرزا جواد ملکی تبریزی، استاد اخلاق امام خمینی رحمه الله درباره شرافت روز ولادت امام حسین علیه السلام می نویسد: «این روز به سبب تولد امام حسین علیه السلام ، روز بزرگی است و سالک باید به مقدار توانایی، با روزه، زیارت، دعاهای این روز و دیگر طاعت ها، شکر این روز را به جا آورد. در چنین روزی، فُطْرُسِ مَلَک سلامت بال های خود را به دست آورد. سالک نیز می تواند این روز را پناه خود قرار دهد و با آن نجات یابد و دو بال روح و عقل خود را به دست آورد، تا بتواند با اهل معنا در آسمان های قُرب و رضوان پرواز کند.

سفرتاریخی امام حسین(ع)

 

پس از مرگ معاویه در سال 60 هجری قمری فرزند وی یزید بر مسند حکومت نشست و در اولین اقدام تصمیم گرفت از کسانی بیعت بگیرد که در زمان حکومت پدرش، از بیعت سرپیچی کرده بودند که شاخص‌ترین آنها امام حسین(ع) بود. یزید بن معاویه به والی خود در مدینه(ولید بن عتبه بن ابی سفیان) نامه ای نوشت و او را امر کرد بدون هر گونه درنگ از امام حسین(ع) بیعت بگیرد.

 

 

28رجب مصادف با وداع امام حسین(ع) با حرم جدش رسول خدا(ص) و عزیمت به سوی مکه و سپس کربلای معلاست. حضرت سید الشهدا (ع) هنگام خروج از مدینه می دانست که این سفر بازگشتی ندارد، در شب خروج از مدینه در کنار قبر پیامبر(ص) آمد و عرض کرد:«سلام بر توای رسول خدا(ص)، من حسین پسر فاطمه(س)، فرزند تو و فرزند دختر تو هستم و سبط توام که مرا در میان امتت جانشین خود کردی، بر این مردم گواه باش! مرا تنها گذاشتند و امر مرا تباه ساختند و به تو از دست این مردم شکایت می کنم تا به تو بپیوندم

برای واکاوی فرازهای این سفر تاریخی گفت و گو کرده ایم با حجت الاسلام والمسلمین مهدی پیشوایی، پژوهشگر تاریخ اسلام، عضو هیأت علمی گروه تاریخ اسلام موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و سرپرست گروه مورخان و نویسندگان کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا(ع) که در ادامه می خوانید

 جناب پیشوایی! همه ما جسته و گریخته مسایلی را در باب سفر امام حسین(ع) از مدینه به مکه در مسیر کربلا شنیده ایم، راز این سفر چه بود؟

- پس از مرگ معاویه در سال 60 هجری قمری فرزند وی یزید بر مسند حکومت نشست و در اولین اقدام تصمیم گرفت از کسانی بیعت بگیرد که در زمان حکومت پدرش، از بیعت سرپیچی کرده بودند که شاخص ترین آنها امام حسین(ع) بود. یزید بن معاویه به والی خود در مدینه(ولید بن عتبه بن ابی سفیان) نامه ای نوشت و او را امر کرد بدون هر گونه درنگ از امام حسین(ع) بیعت بگیرد

 ولید نیز همان شب حضرت را فراخواند و ضمن اعلام مرگ معاویه، درخواست یزید برای گرفتن بیعت از امام را به ایشان اعلام کرد. امام که می دانستند این درخواست برای مشروع جلوه دادن حاکمیت از سوی یزید مطرح شده است، پاسخ منفی دادند و از آنجا خارج شدند. حاکم مدینه عصر روز بعد از ملاقات امام(ع)، مأموران خود را به خانه حضرت(ع) فرستاد تا جواب ایشان را دریافت کند، امام(ع) آن شب را هم مهلت خواستند که با موافقت ولید همراه بود

مدینه ناامن شده بود؛ از این رو حضرت(ع) تصمیم به ترک مدینه گرفت و همان شب یعنی 28 ماه رجب ـ مدینه را به قصد مکه ترک کردند. محمد بن حنفیه برادر امام حسین(ع) پس از اطلاع از سفر قریب الوقوع حضرت(ع)، خدمت ایشان آمد تا با حضرت خداحافظی کند. امام(ع) نیز وصیتنامه خود را خطاب به وی چنین نوشتند:... «به درستی که من از روی ناسپاسی و زیاده خواهی و برای فساد و ستمگری، قیام نکردم؛ بلکه برای تحقّق رستگاری و اصلاح امّت جدّم رسول خدا(ص) قیام نمودم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم و به سیره جدّم محمّد(ص) و پدرم علی بن ابی طالب(ع) رفتار کنم

پس از این مساله امام به همراه فرزندان و اهل بیت خویش به جز برادرشان محمد بن حنفیه به سوی مکه حرکت کردند. ایشان هنگام خروج از مدینه این آیه شریفه را تلاوت می کردند: «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین؛ پس ترسان از شهر خارج شد در حالی که نگران [آینده] بود و گفت: پروردگارا! از این قوم ستمکار نجاتم بده

 و حضرت چه تاریخی به مکه رسیدند و مدت اقامت ایشان در آنجا چقدر بود؟

- کاروان امام حسین(ع) پنج روز پس از خروج از مدینه در سوم شعبان سال شصت هجری، وارد شهر مکه شد و بیش از 4 ماه در این شهر اقامت داشتند. ساکنان مکه و زائران بیت ا... الحرام با شنیدن خبر ورود امام(ع) به مکه بسیار شادمان شدند. مردم، صبح و شام، نزد حضرت(ع) در رفت و آمد بودند و این مساله نگرانی و احساس خطرعبدا... بن زبیر را به همراه داشت، زیرا امید داشت مردم مکه با وی بیعت کنند و می دانست که تا امام حسین(ع) در مکه حضور دارند، کسی با او بیعت نمی کند. بنابراین تلاش کرد تا ضمن بیعت گرفتن از حضرت خوشنامی خود را در برابر یزید دوچندان کند

زبیر که پایه های حاکمیت خود را سست تر از همیشه می دید و از گرفتن بیعت هم ناامید شده بود، تصمیم گرفت محیط را برای حضرت ناامن کند و حتی نقشه شهادت ایشان را طراحی کرد

آن حضرت بر همین اساس به خاطر ناامنی مکه و حفظ شان و حرمت خانه خدا، تصمیم گرفتند حج را به عمره مفرده تبدیل کنند. احرام بستند و طواف و سعی و تقصیر انجام دادند و از احرام بیرون آمدند؛ زیرا بیم داشتند در مکه خون ایشان ریخته شود و پس از آن به همراه جمع خانواده راهی عراق شدند

 گویا پس از ورود ایشان به مکه نامه اهل کوفه برای حضرت تنظیم شد، در این زمینه چه نکاتی قابل طرح است؟

- درست است؛ پس از اقامت سیدالشهدا(ع) در مکه خبر بیعت نکردن ایشان با یزید به گوش مردم در اقصی نقاط سرزمین اسلامی از جمله کوفه رسید. دوستداران حضرت در منزل سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و از مرگ معاویه خدا را شکر گفتند، سلیمان نیز به اهالی کوفه گفت: بدانید که معاویه ستمکار به هلاکت رسید و امام حسین (ع) به یزید بیعت نداده است و به سمت مکه معظمه شتافته و اگر می دانید که ایشان را یاری خواهید کرد و با دشمنان حضرت جهاد خواهید کرد، نامه ای بنویسید و او را بخواهید و اگر ضعف و ترس بر شما غالب است ودر یاری او سستی خواهید ورزید و آنچه شرط نیک خواهی است به عمل نخواهید آورد، او را فریب ندهید و او را به مهلکه نیندازید. اما اهالی کوفه گفتند: با دشمنانش می جنگیم در یاری او کشته خواهیم شد. بر این اساس سلیمان بن صرد خزاعی به نمایندگی از خیل مشتاق مردم نامه ای را با امضای 18 هزار نفر تنظیم و به محضر اباعبدالله الحسین(ع) ارسال کردند. آنها طی این نامه ها از حضرت دعوت کردند که به عراق برود تا زمینه های حکومت اسلامی در این منطقه با کمک آنها فراهم شود. در تمام مدتی که امام حسین(ع) در مکه حضور داشتند، سیل نامه ها همچنان ادامه داشت

 مهمترین پیام سیدالشهدا(ع) در این سفر تاریخی چه بود؟

- سومین پیشوای بر حق شیعه در این سفر تاریخی شایستگی حاکمیت امام معصوم را بر جامعه مسلمین تثبیت کردند و در تمامی لحظات سفر خود علاوه بر اینکه به ظلم و ستم بنی امیه اشاره می کنند، رهبری جامعه را شایسته اهل بیت(ع) می دانند، حضرت حتی در مواجهه با سپاه حر در نزدیکی کربلا پس از اقامه نماز عصر خطبه ای به این مضمون ایراد فرمودند: «ای مردم اگر از خدا می هراسید و حق را برای صاحب حق می دانید کاری کنید که هرچه بهتر و بیشتر خشنودی خدا را بدست آورید و ما آل محمد (ص) شایسته تریم بر امر ولایت(مردم) از عده ای که مدعی امامت و ولایت بر شما هستند، زیرا آنان جز ستم و دشمنی کار دیگری با شما نمی کنند و اگر از امامت ما بر خود کراهت دارید و حق ما را نشناخته و اکنون رأیتان بر خلاف اظهار نامه ها و فرستادگانتان می باشد من از تصمیم خود منصرف می شوم

 امام در طول سفر تا شهادت خویش، بارها و بارها بر موضوع امامت تاکید داشتند، اگر حلقه اتصال جامعه به امام معصوم محکم شود، قطعا امر به معروف و نهی از منکر و سایر امور دینی که در پرده جهل و غفلت قرار گرفته، محقق خواهد شد

 مکتب انسان ساز حسینی درس های فراوانی برای همه ما دارد، از نگاه شما در شرایط حاضر کدام درس عاشورا ما را از گمراهی و تردید به سرمنزل رستگاری رهنمون می شود؟

- به نکته مهمی اشاره داشتید، زیرا عصر حاضر، دوران هجمه های غرب و استکبار جهانی است. انواع گروه های تکفیری، وهابی و انحرافی در میان مردم فساد می کنند و همه ما با پیروی از امامان معصوم(ع) خواهیم توانست از ورطه نابودی خود را نجات دهیم

 امام حسین(ع) مبنای دین را در یک جمله خلاصه کردند: «هیهات من الذله» یعنی ذلت و خواری از ما اهل بیت دور است. با توجه به این حجت متقن باقی مانده از امام معصوم باید تن به ذلت ندهیم، از کیان و مرزهای اسلام و مسلمین دفاع کنیم و از رهاوردهای قیام کربلا با عمل صالح پاسداری کنیم که قطعا پیروزی از آن سپاه حق است همانطور که قیام کربلا پس از قرنها دلهای عاشق بیشماری را از جای جای جهان به خود فرامی خواند.

 

 

 

 

علل و انگیزه ی قیام امام حسین (علیه السلام) از چند نظر قابل بررسی است که در این مبحث به اهم آنها اشاره می گردد

الف) اطاعت و عبودیت حق

اصولاً باید توجه داشت که علم اولیای الهی به گذشته و اینده ی خود و دیگران، تغییری در زندگی عادی و روزمرّه ی آنها نداده، بلکه مثل سایر مردم تکالیف ظاهری شرعی خود را انجام می دهند. و بنابراین، محور در حرکت ها و تصمیم گیری های آنها در همه ی امورِ خود، انجام وظیفه ی الهی و عبودیت و اطاعت اوست، بدون در نظر گرفتنِ علم خود و اینکه نتیجه ظاهری آن چه خواهد شد، چنانکه خداوند در قرآن کریم خطاب به رسول الله (صلی الله علیه و آله) می فرماید

«بگو: نماز و طاعت و کلیه ی اعمال من، و حیات و مرگم، همه برای خداوندی است که پروردگار عالمیان است، شریکی برای او نیست و به همین (اخلاص کامل) مرا فرمان داده اند و من اولین کسی هستم که تسلیم امر خدا هستم

حضرت سید الشهدا (علیه السلام) نیز در پاسخ به بعضی افراد که دلیل حرکتشان را با توجه به شرایط خطرناک موجود، سؤال می کردند، به همین مسأله اشاره می فرمودند، که ذیلاً بعضی از آنها ذکر می گردد

1. حضرت به عبدالله بن جعفر و یحیی فرمودند

«رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم و مرا به آنچه که انجام می دهم امر فرمود

2. و نیز به امّ سلمه فرمود

«ای مادر، همانا خداوند عزّوجلّ خواسته که مرا کشته شده و سر بریده به ظلم و دشمنی ببیند

3. در بخشی از خطبه ای که هنگام عزیمت به عراق ایراد نمود، می فرماید

«خشنودی خداوند، خشنودی ما اهل بیت است

و در قسمتی از زیارت حضرتش نیز چنین آمده است

«شهادت می دهم که ... تا فرا رسیدن یقین (یعنی مرگ) خداوند را با اخلاص، عبادت نمودی

در بعضی از زیارت های دیگر سیدالشهدا (علیه السلام) خطاب به خود حضرت یا مجموع ائمه (علیهم السلام)،(6) و نیز در زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله)(7) نظیر جمله «عَبَدتَ الله ...» و شبیه به آن(8) دیده می شود، که مراد همان مقام عبودیت و بندگی حقّ است که در تمام مراحل زندگی فقط توجه به عمل کردن به خواست پروردگار دارند، و این بالاترین و بارزترین نشانه بندگی آنها، بلکه هر مؤمن واقعی است.

و اصولاً تا انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) بنده ی واقعی نباشند، مقام رسالت و نبوّت و ولایت و امامت به آنان داده نخواهد شد، که

«وَ اَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».

و مؤمنین نیز پس از رسیدن به این مقام، سایر مقامات عالیه به آنها عطا خواهد شد. جملة «رِضَا اللهِ رِضَانَا اَهْلَ الْبَیتِ» نیز از آثار عبودیت واقعی است.

ب) امتحان مردم

خداوند بشر را بدون امتحان رها نخواهد کرد. خوبان به واسطه ی این امر به اعلی درجه ی کمال عروج کرده، و بَدان به اَدنی منزلت پستی نزول خواهند نمود.

البتّه امتحان برای کسانی که در رأس خوبی ها قرار دارند و به مقام مخلَصین (به فتح لام) رسیده اند، به معنای آزمایش نیست؛ زیرا آنها از چنین امتحانی خلاص شده اند، بلکه امتحان آنها نظیر سیدالشهدا (علیه السلام) تنها پیاده کردن عبودیت و وصول به مقام «و برای تو در بهشت ها درجات و مقاماتی است که جز با شهادت به آنها نخواهی رسید»(9) است.

در واقع، امتحان برای مؤمنان حرکت به سوی مقام مخلَصین (به فتح لام) است، و برای حضرتش ظهور دادن عبودیت و خصیصه ای است که خداوند برای وی قرار داده، و برای کفّار و تبهکاران نیز ظهور خبث باطنی آنها است

به هر یک از اقسام امتحان در کلمات آن حضرت و غیر او اشاراتی شده است. به ذکر برخی از آنها می پردازیم:

1. حضرت در کلامشان با گروه های جن فرمودند

«و اگر من در جای خود بمانم، این قوم هلاک شده به چه چیزی امتحان گردند؟ و با چه چیزی (خوبان از بَدان) جدا شوند؟

2. و نیز در شب عاشورا، وقتی که گروهی از سواران عمر بن سعد برای پاس دادن، از کنار ایشان عبور می کنند، استشهاد به این ایه ی شریفه می فرمایند

«خداوند، مؤمنین را در حالی که شما بر آن هستید، رها نمی کند تا اینکه شخص پلید را از شخص پاکیزه جدا فرماید

3. در خطبه ی فاطمه صغری (سلام الله علیها) چنین آمده است

«همانا ما اهل بیتی هستیم که خداوند متعال ما را با شما، و شما را با ما امتحان نمود، و امتحان ما را نیکو قرار داد

4. در تفسیر امام (علیه السلام) آمده است

«امام (علیه السلام) فرمود: و هنگامی که (خداوند)، امام حسین (علیه السلام) و یاران او را با لشگری که آنان را کشتند، امتحان نمود

ج) اتمام حجّت

علّت دیگر قیام آن حضرت، اتمام حجّت بر کسانی بود که نامه نوشتند و از حضرت برای مقابله با امویان یاری خواستند، چنانکه قسمتی از فرمایشات حضرت که به امر اشاره داشت، در فصل دهم گذشت

د) برداشتن موانع پیشرفت اسلام

در تاریخ عاشورا نوشته اند که حضرت در نبرد نمایانی که بعد از اتمام حجت های بسیار، با آن قوم ظالم و کافر نمود، آن قدر از آن جمعیت کشت که مردم کشتار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ هایشان را فراموش کردند. (از هزار و نصهد و پنجاه نفر تا بیش از ده هزار نفر نقل کرده اند.)

روشن است که این کشتار هرگز برای تسلّی خاطر و شفای دل نبوده است، چون با مقام عصمت و ولایت نمی سازد، بلکه می توان گفت در مرحله اوّل عمل به وظیفه ی عبودیت و بندگی نمودن، و در مرحله دوّم برداشتن خارها و موانع پیشرفت اسلام بوده است، که با دید مقام عصمت و امامت تحقّق آن میسّر است؛ چنانکه حضرت نوح (ع) هنگام نفرین بر قوم خود، به این امر اشاره فرمود

«و نوح عرض کرد: پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین باقی مگذار، زیرا اگر باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز بدکار و فاجر، و کافر سرسخت و معاند از آنان به ظهور نمی رسد

خاتمه

در پایان، این مبحث را به دو روایت از امام باقر (علیه السلام) که مناسب با موضوع این مبحث است، مزین کرده و توضیح بیشتر را به مباحث دیگر و تأمل خوانندگان محترم واگذار می نماییم

1. امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«اگر در کنار امام حسین (علیه السلام) تمام اهل زمین هم می جنگیدند، همه ی آنها کشته می شدند

2. محمد بن مسلم از آن حضرت نقل می کند، که فرمود

«به خدا قسم، آنچه را (صلح) که حسن بن علی (علیهما السّلام) انجام داد، از آنچه خورشید بر او می تابد، برای این امّت بهتر بود؛ و به خدا قسم، درباره ی او این ایه نازل شده: «ایا نمی نگری (تعجب نمی کنی) به کسانی که به آنان گفته شد: اکنون (از جنگ) دست نگهدارید و نماز بخوانید و زکات دهید»(17) که همانا مراد از آن طاعت امام است؛ ولی جنگ را طلب نمودند، «و هنگامی که جنگ (در خدمت امام حسین برایشان) واجب گشت»،(18) «گفتند: پروردگارا، چرا جنگ را بر ما واجب کردی، چه می شد اگر عمر ما را تا اجل (و هنگام مرگ طبیعی) که نزدیک است، تأخیر می انداختی!»(19) و فرمایش خداوند «پروردگارا، ما را تا اجل نزدیک تأخیر بیانداز تا دعوت تو را اجابت کرده و از پیامبران تو پیروی کنیم.»(20) آنان تأخیر آن را تا زمان قائم (علیه السّلام) خواستند

 

 

شخصیت های منفی کربلا

در رقم خوردن واقعه خونین کربلا، چهره های شاخصی، نقش کلیدی و سرنوشت سازی را به عهده داشتند. بعضی از آنها شخصیت های به ظاهر مذهبی بودند که حتی مقام و منزلت حضرت را نیز می دانستند، ولی به دلیل غلبه هوای نفس و دنیاخواهی نامشان در شمار قاتلان کربلا ثبت شد

آشنایی با این چهره های منفور، درس عبرتی برای تمام بشریت است

یزید بن معاویه

یزید بن معاویه، خلیفه جنایت کار اموی است که فاجعه کربلا به دستور او پدید آمد. وی در سال 25هجری تولد یافت. معاویه، فرزند ابوسفیان، یکی از دشمنان سرسخت پیامبر و پسر هند جگرخوار است. یزید از میمون، دختر بَجْدَل کَلْبی است. یزید، جوانی می گسار، سگ باز و اهل بوزینه بازی و عیاشی بود.

پس از مرگ معاویه، مردم با او به عنوان خلیفه، بیعت کردند؛ زیرا معاویه پیش از مرگش از بسیاری از مردم برای ولی عهدی او بیعت گرفته بود. یزید اندیشه های الحادی داشت و به مبدأ و معاد بی عقیده بود. بی بند و بار و اهل عیش و طرب بود. در زمان او فسق و فجور به والیان هم گسترش یافت و آوازه خوانی در مکه و مدینه آشکار شد و مردم به آشکارا به شراب خواری پرداختند. سیدالشهدا علیه السلام وقتی با اصرار ولید و مروان برای بیعت با یزید روبه رو شد، به فسق او شهادت داد و فرمود: «یزید، مردی فاسق، شراب خوار و آدم کش است که آشکارا گناه می کند و کسی همچون من با کسی مثل او بیعت نخواهد کرد

یزید همچون پدرش به حیف و میل بیت المال و کشتن انسان های باایمان و ایجاد فساد در دستگاه حکومت پرداخت. وی به والی مدینه نوشت که به زور از سیدالشهدا بیعت بگیرد و اگر نپذیرفت، گردن او را بزند. وی برای سرکوبی هواداران امام حسین علیه السلام که با مسلم بن عقیل در کوفه بیعت کرده بودند «ابن زیاد» را به ولایت کوفه گماشت و دستور کشتن امام را داد

یزید سه سال حکومت کرد. در سال اول، امام حسین علیه السلام را به شهادت رساند. در سال دوم فرمانده نظامی اش به دستور او به مسجد النبی و قبر پیامبر حمله کرد و مردم را در کنار حرم پیامبر سر برید. لشکریان او در مدینه ده هزار نفر را کشتند و به زنان و دختران مدینه تجاوز کردند. در سال سوم نیز به دستور او، خانه خدا را با منجنیق سنگ باران کردند و ویران ساختند

عبیداللّه بن زیاد

ابوحفص (ابواحمد) عبیداللّه بن زیاد بن ابیه در سال 33 ه .ق در عراق متولد شد. پدرش، زیاد، حرام زاده ای بود که از پدری نامعلوم به دنیا آمده بود و شماری از مردان، ادعای پدری او را داشتند. ازاین رو، گاه وی را بدون آوردن نام پدرش به پدر نسبت می دهند و می گویند: زیاد بن ابیه و گاه به مادرش منتسب می کنند و می گویند: زیاد بن سمیه. پدر عبیداللّه از دشمنان سرسخت علی بن ابی طالب علیه السلام و شیعیان وی به شمار می رود، به گونه ای که بسیاری از یاران و تابعین علی علیه السلام به شهادت رسانده است. وی بسیاری از آنان را کور کرد و دست و پای برخی دیگر را برید. بسیاری را به زندان افکند و تا آنجا در پلیدکاری پیش رفت که شیعیان را زنده به گور می کرد. وی نخستین کسی بود که سبّ علی علیه السلام را در عراق (بصره و کوفه) رواج داد

عبیداللّه ، بسیار زیرک و سیاست مدار و در عین حال ترسو بود و در بسیاری از موارد با وحشت افکنی و زور شمشیر حکومت می کرد. وی در زمان معاویه، حاکم بصره شد و در زمان یزید، حکومت کوفه نیز به وی سپرده شد. به دستور وی مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را به شهادت رساندند

نقش عبیداللّه در واقعه عاشورا چنان چشمگیر و اساسی است که حتی شماری از هواداران یزید خواسته اند ابن زیاد را مقصر اصلی بدانند. ابن زیاد ابتدا سپاه حر را فرستاد تا کاروان حسین علیه السلام را از حرکت باز دارد. سپس سپاه عمر سعد و پس از آن لشکرهای دیگری را به فرماندهی سران کوفه همچون شبث بن ربعی، حصین بن نمیر و... به کربلا فرستاد. به دستور وی آب را بر سپاه حسین علیه السلام بستند و عمر سعد و شمر بن ذی الجوشن را مأمور کشتن امام حسین علیه السلام ساخت

عمر بن سعد بن ابی وقاص

عمر بن سعد، رهبری سپاه کوفه در روز عاشورا به عهده داشت. تاریخ تولد وی به طور دقیق مشخص نیست. پدر عمر، سعد بن ابی وقاص از اصحاب بزرگ پیامبر اسلام بود و نزد صحابی و تابعین جایگاه ویژه ای داشت. سعد در زمان خلافت علی علیه السلام با او بیعت نکرد

قدرت دوستی، جاه طلبی و خود بزرگ بینی از ویژگی های عمربن سعد بود

فرمان حکومت ری که ابن زیاد برای او صادر کرده بود، با شهادت حضرت مسلم و آمدن حسین علیه السلام به سوی کوفه هم زمان شد. به همین دلیل، ابن زیاد به او دستور داد تا ابتدا به جنگ با حسین علیه السلام برود و سپس برای فرمانداری ری به ایران حرکت کند. او ابتدا از این مسئولیت شانه خالی کرد، ولی با اصرار ابن زیاد بر سر دو راهی انتخاب فرمانداری ری و جنگیدن با حسین علیه السلام ماند. شوق حکومت و لذت قدرت، او را واداشت تا به جنگ حسین علیه السلام برود. او در روز عاشورا، عده ای را برای بستن آب به روی سپاه حسین علیه السلام گماشت و دستور کشتن سیدالشهدا علیه السلام را صادر کرد. فجیع ترین کار وی در کربلا، تخریب و سوزاندن خیمه گاه امام حسین علیه السلام و صدور دستور اسب تاختن بر جسد بی جان حسین بن علی علیه السلام بود

شک در قیامت، جزا و پاداش، برداشت غلط از معارف دینی و پنداشتن اینکه می تواند پس از بازگشت از کربلا توبه کند و جنایات خود را جبران کند، شیفتگی بیش از حد به مقام دنیوی و موقعیت اجتماعی، ترس از دست دادن مال دنیا و جایگاه اجتماعی خود نزد امویان، پستی طبع و نداشتن بصیرت سیاسی، دست به دست هم داد و عمر بن سعد را به عذاب الهی و ننگ ابدی گرفتار ساخت

شمر بن ذی الجوشن

شمر بن ذی الجوشن از جمله کسانی است که در واقعه عاشورا، جنایت های ننگینی انجام داد. پدرش، ذی الجوشن، صحابی بزرگ پیامبر بود

زندگی شمر گویای روحیه پرتلاطم همراه با شجاعت، جنگ جویی و فرصت طلبی اوست. زمانی او در صف یاران امام علی علیه السلام قرار می گیرد و هنگامی که درمی یابد از قِبَل حکومت علی علیه السلام ، چیزی به دست نمی آورد، به خوارج گرایش پیدا می کند و با حفظ جایگاه خود در میان آنان به دربار معاویه راه پیدا می کند و در زمان یزید، نوکری او برای بنی امیه به اوج خود می رسد

شمر بن ذی الجوشن روز نهم محرم وارد کربلا شد و حوادث هولناکی را در کربلا پدید آورد که کسی در طول تاریخ ندیده است. توهین به امام حسین علیه السلام ، رد فضایل امام حسین علیه السلام ، دستور قتل همسر وهب، حمله به لشکر امام، کشتن نافع بن هلال، حمله به خیمه گاه اهل بیت، صدور فرمان آتش زدن خیمه گاه، محاصره امام حسین علیه السلام ، بریدن سر مبارک حضرت، غارت و چپاول اموال اهل بیت، بردن اهل بیت به شام و... از جمله اقدامات وحشیانه شمر در واقعه کربلا و پس از آن بود

حرملة بن کاهل اسدی والبی

حرملة بن کاهل اسدی یکی از فاجعه آفرینان کربلا بود که ستم های بسیاری در حق سیدالشهدا و خاندان گرامی اش انجام داد. از تاریخ زندگانی او پیش از فاجعه کربلا هیچ خبری در دست نیست. در روز عاشورا نیز تنها هنگامی که نام قاتلان شهیدان مطرح می گردد، نام وی به میان می آید. از نقل های تاریخی برمی آید که وی بسیار سنگ دل بوده و در قتل کودکان و اهل بیت علیهم السلام همیشه پیش گام بوده است. به شهادت رساندن عبداللّه بن حسن علیه السلام و ابوبکر بن حسن علیه السلام و نیز طفل صغیر سیدالشهدا یا از اقدامات ننگین او در واقعه عاشوراست

حُصَین بن نُمَیر تَمیمی

حصین بن نمیر تمیمی یکی از شرکت کنندگان در جنگ کربلا و از شمار فرماندهان و مسئولان فاجعه کربلا به شمار می آید

وی از سرسپردگان بنی امیه بود و هیچ گونه گرایشی به اهل بیت علیهم السلام نداشت. او از جمله افراد مورد اعتماد عبیداللّه بن زیاد بود و پست حساس حفظ امنیت شهر کوفه و پاسداری از امیر آنجا به وی سپرده شده بود. در واقعه عاشورا نیز فرماندهی چهار هزار سرباز را به عهده داشت. از جمله جنایت های وی کشتن یزید از یاران امام حسین علیه السلام ، مشارکت در کشتن حبیب بن مظاهر، تیر باران لشکر امام حسین علیه السلام و تیر زدن به شخص امام حسین علیه السلام بود

شَبَث بن ربعی بن حُصَین بن رَبیعه تمیمی

شبث بن ربعی یکی از شرکت کنندگان در فاجعه کربلاست که به دلیل دست یازیدن به این جنایت و پلیدی های دیگر شهرت ویژه ای دارد. شبث از نظر شخصیتی، فردی هزار چهره، منافق و سنگ دل بود که به هیچ یک از اصول اخلاقی پای بند نبود

وی مدتی اذان گوی پیامبر دروغی، سجاح بود. سپس اسلام آورد. آن گاه در قتل عثمان شرکت کرد. سپس جزو یاران علی علیه السلام شد و بعد از آن جزو خوارج شد و علیه علی علیه السلام جنگید. آن گاه توبه کرد، ولی پس از مدتی در قتل حسین علیه السلام شرکت کرد و سرانجام در قتل مختار مشارکت داشت. وی از جمله کسانی بود که نامه دعوت از حسین علیه السلام را امضا کرده، ولی در کربلا، امیری پیاده نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت

فرجام شوم قاتلان کربلا

1. عبیداللّه بن زیاد

یاران مختار، سر عبیداللّه را از بدن جدا کردند. هنگامی که سرش را نزد مختار آوردند، با دیدن سر، درحالی که سرگرم خوردن غذا بود، خدا را سپاس گفت و برخاست و با کفش هایش روی صورت او ایستاد و آن را لگدمال کرد

2. عمر بن سعد

وی با ضربات شمشیر و جدا کردن سر از بدن در خانه اش به هلاکت رسید

3. شمربن ذی الجوشن

ابوعمره، شمر را دستگیر کرد و نزد مختار آورد. مختار ثقفی، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون دیگی پر از روغن جوشان انداخت. یاران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفیه فرستادند تا تسکینی بر دل زخم دار وی باشد

4. حرمله

پس از حادثه عاشورا، امام سجاد علیه السلام ، حرمله را نفرین کرد و فرمود: «خدایا سوزش و گرمای آهن و آتش را به او بچشان.» به دستور مختار، دست و پای حرمله را بریدند و سپس در آتش افکندند و مختار از اینکه دعای حضرت به دست او تحقق یافته بود، بسیار خوشحال شد. در نقلی دیگر آمده است که مختار دست و پاهای او را قطع کرد، سپس آهنی را در آتش گداختند تا کاملاً سرخ گردید آن میله را در گردن او قرار داد و گوشت گردن او را با آن سوزاند

5. خولی

هنگامی که سپاهیان مختار به دنبال خولی بودند، خولی در خانه اش پنهان شد و ناچار به درون چاه مستراح خانه اش رفت. مأموران به راهنمایی زن خولی به مستراح رفتند و وی را درحالی که فضولات بر بدنش چسبیده بود و بوی تعفن می داد، دست بسته نزد مختار آوردند. مختار دستور داد وی را در برابر خانه اش کشتند، جسدش را نیز در آتش انداختند و خاکسترش را به باد دادند

6. سنان بن انس نخعی

او کسی بود که سر امام حسین علیه السلام را از بدن جدا کرد. به دستور مختار، انگشتان دست و پایش را بریدند و درحالی که هنوز جان در بدن داشت، در دیگ روغن جوشان زیتون انداختند

فرجام غارتگران پیکر امام حسین علیه السلام

نقل است هنگامی که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، سپاهیان یزید برای غارت غنایم به سوی پیکر حضرت هجوم آوردند

ـ پیراهن حضرت را اسحاق بن حُوبه حَضْرَمی برد، ولی همین که پوشید، دچار پیسی شد و موهایش ریخت.

ـ شلوار امام حسین علیه السلام را بحربن کَعب تمیمی برد و وقتی آن را پوشید، زمین گیر شد و پاهایش از کار افتاد

ـ عمامه و دستار امام حسین علیه السلام را اَخْنَس بن مُرْشِد بن عَلْقَمه حَضْرمی یا به قولی جابربن یزید اودی برد، ولی همین که بر سر بست، عقلش زایل گردید و دیوانه شد

ـ بَجْدَل بن سلیم کَلْبی برای بردن انگشتر حضرت، انگشت حسین علیه السلام را قطع کرد. وقتی مختار به او دست یافت، دست و پاهایش را برید و رهایش کرد تا با همان حال در خون خود بغلتد و جان دهد.

 

 

شخصیت شناسی سیدالشهدا اباعبدالله الحسین(ع)

 

امام حسین علیه السلام ، امام سوم شیعیان، شهید کربلا و ملقب به ثاراللّه است که نهضت عاشورا بر محور فداکاری و جان فشانی آن حضرت شکل گرفت. حسین علیه السلام ، تاریخ بشری را از حماسه و ایثار کرد و درس آزادگی و عزت به انسان ها آموخت. او با تقدیم خون خویش در کربلا، درخت اسلام را آبیاری کرد و مسلمانان را بیدار ساخت. پرداختن به شخصیت والا و الهی آن رادمرد جهان اسلام و بررسی جنبه های گوناگون حیات آسمانی آن سپهر ایمان، شناختی درخور و مجالی فراتر می طلبد. در این بخش برآنیم در حد توان با گزینشی از مکارم اخلاق آن امام همام و سیره و سخن آن پیشوای بزرگ، ره توشه ای برای رهروان راه ولایت فراهم کنیم

مراحل زندگانی امام حسین علیه السلام پیش از واقعه عاشورا

دوران کودکی

امام حسین علیه السلام ، ثمره پیوند حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام ، دختر پیامبراعظم صلی الله علیه و آله بود. وی شش سال از دوران کودکی خود را در زمان جد بزرگوارش رسول اللّه صلی الله علیه و آله سپری کرد و در مکتب جدش تربیت یافت. او بسیار فروتن، خاشع، بخشنده، با گذشت، مهربان و شجاع بود

پیامبر زمانی که امام حسین و امام حسن علیهماالسلام ، هفت سال بیشتر نداشتند، فرمود: «اینها سرور جوانان بهشتند

دوره 25 ساله پس از رحلت پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

در این دوره، روح لطیف او رحلت پیامبر بعد از آن، شهادت جان گداز مادر و خانه نشینی پدر و غصب فدک و... را دیده بود. در این دوران، امام حسین علیه السلام همیشه در کنار پدر بود و در جنگ ها شرکت می کرد

در واقعه حکمیت جنگ نهروان و [دیگر] جریان های پس از جنگ صفین نیز همه جا در رکاب پدر بود و آن همه بی وفایی ها و سست عنصری های مردم را نسبت به پدر بزرگوار خود از نزدیک می دید، با مرارت و تلخ کامی آن مصایب را تحمل می کرد

همه او را به عظمت و بزرگی می شناختند. شجاعت او زبانزد عام و خاص بود. همه برای او احترام قائل بودند و در مقابل او تعظیم و تجلیل می کردند

پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام : دوره غربت اهل بیت علیهم السلام

امام حسین علیه السلام پس از شهادت امام علی علیه السلام در کنار برادرش، امام حسن علیه السلام ، رهبر و پیشوای وقت بود و هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی علیه السلام به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنه نظامی و پیشروی به سوی سپاه شام حضور داشت. هنگامی که معاویه، به امام حسن علیه السلام پیشنهاد صلح کرد، امام حسن علیه السلام ، او و عبداللّه بن جعفر را فراخواند و درباره این پیشنهاد با آن دو به گفت وگو پرداخت و بالاخره پس از متارکه جنگ و انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به شهر مدینه بازگشت و همان جا اقامت گزید

امام حسین علیه السلام در زمان معاویه و آن شرایط خفقان بار که کسی جرئت اعتراض نداشت، در برابر مظالم معاویه به مبارزه و مخالفت برخاست. نامه های متعددی بین او و معاویه رد و بدل شد که نشانه موضع گیری سخت و انقلابی امام حسین علیه السلام در برابر معاویه است

معاویه به دنبال فعالیت های دامنه دار خود به منظور تثبیت ولی عهدی یزید، به مدینه سفر کرد تا از مردم به ویژه شخصیت های بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین علیه السلام قرار داشت، بیعت بگیرد، ولی امام پاسخ کوبنده ای به او داد که همین پاسخ، سرآغاز مخالفت امام با یزید شد

مکارم اخلاق امام حسین علیه السلام

شجاعت

دلاوری و بی باکی برای مقابله با دشمن و هراسیدن از خطرها و اقدام های دشوار یکی از مهم ترین ملکات اخلاقی است که در حسین بن علی علیه السلام و یاران شهیدش و آزادگان اهل بیت علیهم السلام جلوه گر بود. روح حماسی در میدان های نبرد در خصلت های فردی و زمینه های تربیتی آن امام ریشه داشت. قیام کربلا از نخستین مراحل تا پایان آن، تجلی گاه شجاعت امام بود. صلابت و قاطعیت امام حسین علیه السلام در مخالفت کردن با یزید و خودداری ورزیدن از بیعت با وی، تصمیم گرفتن برای حرکت به سوی کوفه و مبارزه با یزیدیان، متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار داخل کوفه، اعلام آمادگی برای نثار خون در راه احیای دین، نهراسیدن از انبوهیِ سپاه گرد آمده در کربلا، رزم آوری های سلحشورانه و بی نظیر امام حسین علیه السلام و سربازان و خاندانش، جنگ نمایان عباس، علی اکبر و قاسم و... و صدها صحنه حماسی دیگر، همه جلوه هایی از شجاعت حسین بن علی علیه السلام و یارانش و بخشی از الفبای «فرهنگ عاشورا» است

«خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیری، نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود

جوان مردی و بزرگواری

«عنایت ویژه محمد صلی الله علیه و آله ، آغوش زهرا علیهاالسلام ، پرورش علی علیه السلام و شایستگی های شخصی، در حسین علیه السلام جمع شد و از او، نمونه ای از بزرگواری، جوان مردی و فضیلت ساخت

مکتب حسین علیه السلام ، پاداش نیکی را نیکیِ برتر می داند. آری مکتب انسانیت چنین است. آنان که نیکی را پاداش نمی دهند انسان نخواهند بود و آنان که سزای نیکی را بدی می دهند، بویی از انسانیت نبرده اند

این حسین علیه السلام است که در همه احوال و حکایات، مشت را با بوسه پاسخ می دهد و با دشمن مهر می ورزد، جوان مردی و بزرگواری دارد و راهنمایی می کند

نمونه ای از جوانمردی امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام در مسیر خود به کوفه، از سرزمین اشراف گذشت و به اصحابش دستور داد آب فراوانی بردارند و همه مشک ها را پر کنند. یاران حسین علیه السلام نیز به دستور امام، آب زیادی برداشتند و حرکت کردند. در منزل گاه بعدی به نام ذوحسم، به سپاه حرّبن یزید ریاحی برخوردند که مأمور بودند امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد ببرند. در آن گرمای شدید، فریاد العطش سربازان حرّ که سخت تشنه شده بودند، بلند بود

حسین علیه السلام ، آن یکه تاز میدان جوانمردی و انسانیت، به یاران خویش دستور داد تا نه تنها سپاهیان دشمن، بلکه اسب ها و مرکب هایشان را نیز سیراب کنند. علی بن طعان محارمی می گوید: «من آخرین نفر از سپاه حر بودم که امام حسین علیه السلام با دست خود، من و اسبم را سیراب کرد. چون فشار آب از دهانه مشک زیاد بود، آن حضرت لبه مشک را به عقب برگرداند تا فشار آب کم شود و من به راحتی آب بخورم

تواضع

امام حسین علیه السلام با مسکینان و مستمندان می نشست و می گفت: «خداوند، اهل کبر و مستکبران را دوست ندارد». یک روز بر چند کودک گذر کرد که سرگرم خوردن یک قطعه نان بودند. بچه ها از امام خواستند تا با آنها هم غذا شود. امام با لطف و مهربانی، دعوت اطفال را پذیرفت و با آنها هم غذا شد. آن گاه بچه ها را با خود به خانه برد و آنها را از غذا سیر کرد و به آنها لباس پوشانید. سپس فرمود

اِنَّهُمْ اَسْخی مِنّی لاِءَنَّهُمْ بَذَلوا جَمیعَ ما قَدَروا علیه و اَنَا بَذَلْتُ بَعْضَ ما اَقدَرُ عَلیهِ

این کودکان، از من سخاوتمندترند؛ زیرا آنها هرچه داشتند، بذل کردند، ولی من بخشی از مال خویش را بخشیدم

خداترسی

«اولیاءاللّه به خاطر شناخت و معرفتی که به ذات مقدس الهی دارند، بیش از دیگران ترسانند. حسین علیه السلام نیز چنین بود. ابن شهر آشوب در مناقب آورده است که از حسین علیه السلام پرسیدند:«ما أَعظَمَ خوفُکَ مِنْ رَبِّک؛ چه زیاد از خدا می ترسی؟» فرمود: «یَأْمَنُ یومَ القیامَةِ إِلاّ مَنْ خافَ اللّه َ فِی الدنیا؛ از عذاب خدا در قیامت ایمن نیست، مگر کسی که در دنیا از خدا بترسد

 

از دعای آن حضرت در روز عرفه، میزان شناخت و ترس او را از خدا درمی یابیم که با چشمی گریان پس از بیان اوصاف باری تعالی و کیفیت آفرینش جهان هستی و شخصیت شخیص خود، آن چنان خدا را در همه احوال، حاضر و ناظر اعمال خویش می داند که گویی او را به چشم بصیرت می بیند، آنجا که می گوید: «کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند و در زیان و خسران باد و بنده ای که نصیب و بهره ای از عشق و محبت خود در او قرار نداده ای

علم حسین علیه السلام

چنانکه می دانیم دانش این بزرگواران، موهبت الهی بوده است. علم حسین علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام نیز به افاضه ربانی و بخشش الهی و تعلیم خاص شخص پیغمبر اعظم صلی الله علیه و آله بود. وگرنه کدام مدرسه در کل دنیای پر از جهل و نادانی می توانست چنین فارغ التحصیلانی تحویل دهد که در علوم و فنون متعدد و گوناگون، استاد و از زمان کودکی، مرجع مردم و علما در مسائل علمی باشند و تا امروز کلماتشان برای رجال علم و فلسفه، حلال مشکلات گردد

هرچه انسان در حالات سید الشهدا علیه السلام دقیق تر شود، بیشتر به این نکته دست می یابد که یک بصیرت خارق العاده و بینش غیبی در امر دین، راهنمای آن حضرت بوده است. دانش آن حضرت از احتجاجات او با دشمنان اهل بیت علیهم السلام به ویژه معاویه و مروان و نامه هایی که به معاویه مرقوم فرموده و خطبه هایی که به مناسبت هایی ایراد کرده و از دعای عرفه و دعاهای دیگر که از آن حضرت در کتاب های شیعه و سنی نقل شده، ظاهر و آشکار است

مطلب دیگری که از احادیث به دست می آید، این است که حسین علیه السلام ، کثیر الحدیث و الروایة بوده که در آن زمان با اینکه اصحاب پیغمبر کم نبودند و نقل حدیث می کردند، مردم، همه آنها را ترک [می کردند] و به مجلس حسین علیه السلام می آمدند

اخباری که از حسین علیه السلام در این باب نقل شده (که حاکی از علم و ذوق سرشار، قوت فطانت، استعداد و قریحه و استحکام منطق است) بیشتر از این است که احصا شده است. آن حضرت به نوعی در مسائل علمیه (باجودت ذهن و حدّت خاطر) اظهار نظر می کرد و فتوا می داد که موجب تحیّر مردم می شد، تا حدی که عبداللّه بن عمر در حق او گفت: اَنَّهُ یَغُرُّ الْعِلْمَ غَرّا؛ همانا حسین علیه السلام ، علم را می نوشید

جود و سخای حسین علیه السلام

درباره کرامت و جود و بخشش حسین علیه السلام داستان های زیادی نقل شده است که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره می کنیم

1. عمرو بن دینار روایت می کند که امام حسین علیه السلام به عیادت اسامة بن زید رفت و او بیمار بود. وی را اندوهناک دید. علتش را جویا شد. اسامه گفت: شصت هزار درهم بدهکارم. امام فرمود: بر عهده من که آن را بپردازم. اسامه عرض کرد: می ترسم قبل از ادای دین بمیرم. امام حسین علیه السلام فرمود: نخواهی مُرد تا من قرض تو را بپردازم و حضرت پیش از فوت اسامه، دینش را پرداخت کرد

2. انس می گوید: من خدمت امام حسین علیه السلام بودم که کنیزش یک شاخه گل آورد و به امام علیه السلام تقدیم کرد. حضرت فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. انس می گوید: به حضرتش عرض کردم: یک شاخه گل ارزشی ندارد که به خاطر آن او را آزاد کردی! امام حسین علیه السلام فرمود: «خدا ما را چنین ادب آموخته است که می فرماید: «و چون شما را تحیت گویند، شما بهتر از آن تحیت گویید یا مثل آن» و آزاد کردن کنیز تحیت بهتر بود

زهد امام حسین علیه السلام

بهترین نشانه زهد کامل و خوار شمردن دنیا، فداکاری و گذشت آن حضرت از جان خود و جوانان و برادران و اصحاب و یاران و تن دادن به آن همه مصیبت و بلا بود

اگر دنیا و مال و نعمت آن، در نظر کسی بی قدر و ارزش نباشد، نمی تواند این گونه در راه حق و یاری دین خدا و بزرگداشت هدف عالی خود، پایداری و استقامت ورزد تا به حدی که بدن قطعه قطعه عزیزانش را ببیند و صدای ناله زنان و کودکان را بشنود، ولی در راه یاری دین خدا، ثابت و پابرجا بماند و در مقابل باطل، نرمش نشان ندهد

حسین علیه السلام کسی نبود که به خاطر زندگی دنیا و خوش گذرانی، مصالح عالی اسلامی را نادیده بگیرد و با گرفتن حق السکوت، برقراریِ چنان دستگاه فاسدِ ظلم و کفر را امضا کند و در ادای تکلیف و وظیفه مهمی که از طرف خدا به عهده دارد، مسامحه و کوتاهی ورزد

علائلی می گوید: «حسین علیه السلام در این ناحیه، بزرگ و یگانه بود. زندگی دنیا را خوار می شمرد و از مرگ بیم و هراس نداشت و به جز برهان پروردگارش که همه چیز را فدای آن می کرد، به هیچ چیز نظر ندوخت

نماز در سیره امام حسین علیه السلام

نماز از عالی ترین نمونه های معنوی پیوند با خدا و برترین جلوه های ذکر خدا است. این ارتباط معنوی در مبارزه و جهاد نیز، به مجاهد راه خدا روحیه می بخشد، چنان که حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین به یکی از یاران خود گفت: «برای نماز با این قوم می جنگم». امام حسین علیه السلام نیز از اقامه کنندگان نماز است، هم چنان که در زیارت نامه های ایشان آمده است

اَشهدُ أَنَّکَ قَداَقَمتَ الصَّلاة و آتَیتَ الزَّکاة

گواهی می دهم که تو برپادارنده نماز و دهنده زکات هستی

نماز امام حسین علیه السلام در راه کربلا همراه با سپاه حر

یکی دیگر از جلوه های آسمانی امام حسین علیه السلام در توجه به امر نماز، آنجا تجلی یافت که در مسیر کربلا و هنگام اقامه نماز فرمود

فَهوَ یَعلَمُ أنّی قدکنتُ أُحِبُّ الصَّلاة.

پروردگار جهانیان به اشتیاق (وصف ناشدنی) من به نماز آگاه است

نماز امام حسین علیه السلام در شب عاشورا

نقل شده است امام حسین و یارانش، شب عاشورا را با زمزمه نماز و نیایش و تضرع و در حال رکوع و سجود، ایستاده و نشسته به صبح رساندند

نماز امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا

ظهر عاشورا نیز وقت نماز، ابوثمامه صائدی به حضرت یادآور شد که وقت نماز است. دوست دارم خدا را در حالی ملاقات کنم که این نماز را که وقتش رسیده است، بخوانم. امام نگاهی به آسمان کرد و فرمود: نماز را یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری! اکنون اول وقت نماز است

از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم

نماز خون و شهید نماز

از دیگر جلوه های شکوهمند عاشورا، شهادت یاران امام حسین علیه السلام به هنگام نماز است. نقل است که سعید بن عبداللّه حنفی در روز عاشورا، شهید نماز شد. وی پیشاپیش امام حسین علیه السلام ایستاد تا تیرهایی که از چپ و راست به سمت امام رها می شد، به آن حضرت نخورد. آن قدر تیر به او خورد که وقتی نماز امام حسین علیه السلام تمام شد، سعید بن عبداللّه حنفی، به زمین افتاد و به مقام والای شهات رسید

پیروان نهضت اباعبداللّه علیه السلام نیز باید به نماز اهتمام ورزند و آن را در رأس امور خویش قرار دهند، به ویژه عزاداران حسینی علیه السلام نباید نماز را که واجب دینی است، فدای مراسم سینه زنی و عزاداری مستحب کنند و توجه داشته باشند که نماز، مایه برخورداری از شفاعت حسین علیه السلام است

مهربانی با خانواده

امام حسین علیه السلام با همسران و فرزندان خویش در نهایت ادب و محبت و مهربانی معاشرت می کرد. عقّاد می نویسد: «حسین علیه السلام از آن کسانی بود که به فرزندان خویش، محکم ترین علایق را داشت و نیز نسبت به همسرانش بهترین عواطف را دارا بود. گفته شده است امام درباره همسر باوفایش، رباب و دختر شیرین زبانش، سکینه چنین می گفت: به جان خود سوگند، خانه ای را دوست می دارم که سکینه و رباب را میزبانی کند. من این دو را دوست می دارم و مالم را در راه آنان می دهم و کسی نمی تواند مرا بر این علاقه و دوستی ملامت کند

همین دوستی و صمیمیت است که بنای خانواده را محکم و استوار می گرداند و از تزلزل و فروپاشی آن جلوگیری می کند. ثمره این وفاداری و انس امام با همسرش را در رفتار همسر آن حضرت پس از شهادتش می بینیم

رباب، یکی از همسران باوفای حسین علیه السلام بود که تا واپسین دم، از امام حسین علیه السلام جدا نشد و بار شهادت شوهر والا مقام خود را بر دوش کشید و به منزل رسانید. رباب بیش از یک سال پس از امام حسین علیه السلام زنده بود و در تمام این مدت به سوگ شوهر نشست ؛ زیر سقفی نرفت و از گرما و سرما پرهیز نکرد تا اینکه در غم حسین علیه السلام جان داد

احترام به برادر

امام حسین علیه السلام به برادرش امام مجتبی علیه السلام بسیار احترام می گذاشت و همواره با او، هم گام و همراه بود و هیچ گاه میان دو برادر شکافی رخ نداد. آنچه یکی انجام می داد، دیگری می پسندید و می پذیرفت

از امام باقر علیه السلام نقل شده است که امام حسین علیه السلام به قدری، برادرش امام مجتبی علیه السلام را گرامی می داشت و بزرگ می شمرد که در حضور او هیچ وقت سخن نمی گفت

وحدت کلمه و اتفاق نظر، پیوسته در میان دو برادر برقرار بود. چون امام مجتبی علیه السلام با معاویه پیمان صلح بست، امام حسین علیه السلام پیمان برادرش را اجرا کرد. هنگامی نیز که برادرش به شهادت رسیده عراقیان برای امام حسین علیه السلام نامه های فراوانی نوشتند تا با رهبری آن حضرت، معاویه را از خلافت، خلع و با ایشان بیعت کنند. با این حال، امام حسین علیه السلام در پاسخ به نامه ها، پیمان صلح برادرش را پیمان خود می خواند و به آنها پاسخ منفی می داد

برگ هایی زرین از سخنان امام حسین علیه السلام

سخنان والای مولایمان امام حسین علیه السلام چونان اقیانوسی است که در این بخش به اندازه انگشت دانه ای از این اقیانوس بهره برده ایم

1. در مواردی که حق تو را ملزم می سازد، بر آنچه نمی پسندی، شکیبا باش و در مواردی که هوای نفس، تو را فرا می خواند، خود را از آنچه ناحق است و دوستش می داری، نگه دار

پیام

ـ همیشه پای بند حق باش، حتی اگر به زیانت باشد.

ـ در مقابل هوای نفس، خود نگه دار باش!

2. کسی که تو را دوست دارد، از زشتی ها بازت می دارد و کسی که دشمن توست، مغرورت می کند.

پیام

ـ یکی از موانع رسیدن به کمال، داشتن دوست بد است.

ـ در انتخاب دوست، نهایت تلاشت را بکن!

3. کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد به دست آوردن چیزی باشد، آنچه را امید دارد، زودتر از دست می دهد و آنچه بیم دارد، زودتر سر می رسد.

پیام

ـ شاید در ظاهر، با انجام گناه به سودی برسی، ولی اثر گناه به زودی دامن گیرت خواهد شد.

4. بدانید که زشت و زیبای دنیا، چونان رؤیایی است که زود می گذرد و البته بیداری و هوشیاری در روز قیامت است. کسی که در آخرت رستگار شد، جاودانه است و هر که در روز قیامت به عذاب الهی افتاد، گرفتاری اش جاودانه خواهد بود

پیام

ـ فریفته ظاهر زیبای دنیا مشو!

ـ لذت های دنیا زودگذر است.

5. ای فرزند آدم! تو روزگاری بیش زنده نیستی، هر روز که بگذرد، بخشی از وجود تو از دست رفته است.

پیام

ـ به گذر عمرت توجه کن!

ـ از خواب غفلت بیدار شو!

ـ تا فرصت داری، از عمرت، شایسته بهره برداری کن!

6. هیچ گاه فریفته دنیا نشوید، زیرا امیدِ تکیه کننده هایش را قطع می کند و طمع طمع کارانش را ناکام می گذارد

پیام

ـ دل بسته دنیا مشو.

ـ دنیا را بر خواسته خدا ترجیح مده!

ـ زیبایی های فریبنده دنیا، تو را از معنویات دور نکند.

7. خود را در کار بیهوده به سختی انداختن، نشانه کم خردی و نادانی است.

پیام

ـ عاقبت اندیش باش!

ـ پیش از آغاز هر کار، به فکر سود دنیا و آخرتش باش.

8. با ارزش های اخلاقی زندگی کنید و برای به دست آوردن سرمایه های نیک بختی بشتابید. کاری را که برای آن شتاب نکردید، به حساب نیاورید

پیام

ـ برای رسیدن به لحظه های خوش بختی شتاب کن.

9. نشستن با صاحبان خرد و اندیشه از نشانه های پذیرفتن حق است و بگو و مگو با غیر اهل فکر از نشانه های نادانی است

10. آنچه را طاقت نداری به اجبار بر خود مبند

پیام

ـ پیش از پذیرش کار، جنبه های گوناگون آن را در نظر بگیر.

ـ متناسب با استعداد و توانایی ات، شغل انتخاب کن!

11. به خدا سوگند! بلاها، فقر، تهی دستی و کشتارها، بسیار زود و همچون دویدن اسبان سواری در مسابقه یا حرکت تند سیلاب ها به سوی زمین های پست، دامن گیر دوستان ما می شود

پیام

ـ یکی از راه های آزمایش مؤمنان، گرفتاری و بلاست.

ـ گرفتاری، گاهی از سر لطف خداوند به بندگانش است.

ـ انسان های مقرّب، بلاهای بیشتری خواهند داشت.

12. کسی که لباس شهرت بپوشد، خدا در روز قیامت از او روی می گرداند

پیام

ـ پوشش باید متناسب با شأن و موقعیت اجتماعی باشد.

ـ پوشیدن لباس نامعمول، تو را به خودنمایی متهم می کند.

ـ مطابق با هویت اجتماعی ات لباس بپوش.

منشور رفتاری امام حسین در عرصه مدیریت

این گفتار، نگاهی دارد به بررسی جنبه های رفتاری امام حسین علیه السلام در حیطه مدیریت واقعه عاشورا و انطباق آن با اصول مدیریت امروز

امام حسین علیه السلام با توجه به برخورداری از شایستگی های ضروری برای رهبری، نهضت عاشورا را به بهترین صورت، از آغاز تا پایان و پس از آن و با در نظر داشتن همه مهارت های مدیریتی، رهبری کرد

با مروری بر نهضت عاشورا درمی یابیم که امام حسین علیه السلام در رهبری نهضت عاشورا تمام وظایف یک مدیر، مانند تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت، نظارت و هماهنگی را به خوبی به نمایش گذارد که به طور مختصر به آن اشاره می شود

1. تصمیم گیری

امام برای اقامه اصل امر به معروف و نهی از منکر، از بیعت با یزید، خودداری و با صراحت تمام و قاطعیت وصف ناپذیری، آن را رد کرد. آن گاه نیز که عوامل یزید، بر وی فشار آوردند، تصمیم گرفت از مدینه خارج شود و با استقرار در مکه، حرم امن الهی، صدای اعتراض خود را به گوش مسلمانان برساند و پس از آن، دعوت عمومی مردم کوفه را اجابت کند. به عبارت دیگر، با رفتن به قتل گاه و با هدیه خون خود و فرزندان و یارانش، اصل امر به معروف را احیا و چهره مصداق عینی منکر؛ یعنی سلطنت یزید را آشکار سازد

از آنجا که امام علیه السلام از نتیجه نهایی تصمیمش (قیام) آگاهی داشت، از ابتدای حرکت و در مسیر خود، هرگونه مخالفت و پیشنهادی مبنی بر دست کشیدن از حرکت و ارائه راه حل های دیگر را با بیان منطقی رد می کرد و با قاطعیت تمام، تصمیم اولیه خود را عملی ساخت؛ تصمیمی که با آگاهی و پیش بینی لازم از نتایج، گرفته بود. اکنون نیز با گذشت قرن ها از آن دوران، درمی یابیم که تمام پیشنهادها و راه حل های دیگر نظیر بیعت با یزید، قیام در مدینه، پناه گرفتن در مکه، گرفتن امان از والی مکه، فرار به نقاط دوردست و مانند آن، نه تنها آثار گران بها و ارزشمند آن حماسه را در پی نداشت، بلکه پی آمدهای ناگواری برای جامعه اسلامی ایجاد می کرد. وجه تمایز تصمیم امام حسین علیه السلام با تصمیم دیگران در این بود که پیشنهاد دهندگان راه های دیگر، ظاهر را می دیدند و شکست و پیروزی را با معادله ها و محاسبه های عادی و ظاهری ارزیابی می کردند. آنان ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت را هدف نهضت امام فرض کرده بودند و از پشت پرده و واقعیت امر آگاهی نداشتند

2. برنامه ریزی

برنامه ریزی صحیح و اساسی بر دو اصل استوار است

الف) دقت در هدف گذاری

امام حسین علیه السلام روزی که از مدینه خارج شد، اهداف نهضت را در قالب وصیت نامه ای به برادرش محمد حنفیّه چنین تبیین فرمود

[مردم دنیا بدانند] که من یک فرد جاه طلب، اخلال گر، مفسد و ظالم نیستم (من چنین هدف هایی ندارم، قیام من قیام اصلاح طلبی است) و خروج کردم برای اینکه امت جدم را اصلاح کنم، امر به معروف و نهی از منکر کنم و شیوه جدم و پدرم را عملی سازم

خلاصه، پایان این مرحله از نهضت را با عبارت های متعددی از شهادت بر می شمارد. از جمله آنها: «اگر دین جدم جز به کشته شدن من استوار نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا فراگیرید

و نیز فرمود: هر کس خون قلبش را در راه ما نثار می کند و خود را برای شهادت و دیدار حق آماده کرده، با ما حرکت کند

همان گونه که از گفته های امام علیه السلام مشهود است، هدف نهایی از نهضت در یک کلمه خلاصه می شود و آن حیات و حفظ اسلام است

ب) پیش بینی و زمان بندی

امام حسین علیه السلام به دنبال خواسته یزید برای بیعت، به خوبی اوضاع را پیش بینی کرده بود و از آغاز تا پایان حرکت، مسئله بیداری جامعه اسلامی و افشای عملکرد حاکمان اموی به ویژه یزید، عنایت داشت. بی گمان، حرکت دادن خانواده پیامبر به همراه زنان و کودکان از کوره راه ها و بیابان ها، از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا، برای این بود که عاطفه آن مردم را برانگیزاند و سؤال هایی در اذهان عمومی به وجود آورد که ثمره آن بعدها آشکار شد. ازاین رو، امام در آستانه حرکت از مدینه به سوی کربلا، به دو بخش از مبارزه خود اشاره می کند؛ یکی بخش شهادت (عملیات نظامی) و دیگری بخش اسارت (عملیات فرهنگی). ایشان به فرمایش جدش نیز اشاره دارد که فرمود: «پس خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند.... و زنان (دیگر همراهان) را اسیر

بر این اساس، امام حسین علیه السلام برای رسیدن به اهداف نهضتش، حساب شده و با برنامه پیش رفت و تمامی برنامه هایش، سنجیده و عاقبت اندیشانه بود

3. سازمان دهی

نهضت امام حسین علیه السلام در دو بخش شهادت (عملیات نظامی) و اسارت (عملیات فرهنگی) سازمان دهی شد. فرآیند نهضت به دو برنامه کوتاه مدت (شامل اقدام ها و پیش بینی حوادث احتمالی در منازل پیموده با اهداف و نتایج ارزشمند) و برنامه بلندمدت (در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندان امام) و در میانه این دو برنامه، به برنامه اصلی؛ یعنی حماسه خونین روز عاشورا تقسیم می شد

برنامه کوتاه مدت با این اهداف آغاز شد

ـ تبیین اصول، مبانی و ماهیت نهضت، برای الگو قرار دادن آن برای آیندگان

ـ تبیین اهداف و درستی نهضت؛

ـ مستندسازی نهضت عاشورا در تاریخ؛

ـ دریافت خبرهایی از دشمن و اضاع منطقه عملیاتی؛

ـ جذب و آماده سازی نیروهای عملیاتی در روز عاشورا.

باوجود دشواری های حضور زنان و کودکان، برنامه بلندمدت امام برای تبیین و گسترش حماسه حسینی بسیار مؤثر بود. امام این بار سنگین را پس از خود بر دوش سیدالساجدین علیه السلام و خواهر گرامی اش، زینب کبرا علیهاالسلام نهاد که آن دو بزرگوار نیز این رسالت را به زیبایی تمام انجام دادند. بدین گونه بود که فساد و خون ریزی بنی امیه و یزید، افشا و نهضت حسینی تثبیت شد

4. هماهنگی

در نهضت عاشورا، میان امام حسین علیه السلام و اصحاب و یارانش هماهنگی و هم دلی بود و همه آنان برای دست یابی به وصال حق و ادای تکلیف امر به معروف و نهی از منکر در کنار امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند همه اصحاب در پیروی از رهبر نهضت، فعالیت های یکسانی انجام می دادند. آنان در روز عاشورا در صف های به هم پیوسته، یک رنگی و همراهی و وحدت خود را تا پای جان به نمایش گذاشتند و هیچ گونه تعارضی در عملکردهای آنان دیده نشد

5. رهبری

هدایت و رهبری در نهضت امام حسین علیه السلام بر پایه اصول و ارزش های دینی قرار داشت که امام سجاد علیه السلام در خطبه آتشین خود در شهر شام و کاخ یزید به بعضی از این اصول اشاره فرمود. ایشان بدین گونه هم به معرفی خاندان عصمت علیهم السلام به ویژه رهبر نهضت، اباعبداللّه الحسین علیه السلام پرداخت و هم چهره ناپاک و ناشایست بنی امیه، به ویژه یزید را افشا کرد

امام سجاد علیه السلام در بخشی از این خطبه به بعضی شرایط و ویژگی های رهبری پرداخته است که در زیر به آن می پردازیم

ای مردم! خداوند به ما شش چیز عنایت فرموده است: دانش، بردباری، جوان مردی، فصاحت بیان، شجاعت و محبت در دل های اهل ایمان

خداوند، این ویژگی ها را تنها به افراد خاصی که مأمور هدایت بشر هستند، عطا می فرماید. با بررسی زندگانی امام حسین علیه السلام و نهضتش درمی یابیم که آن حضرت تمام شرایط یک رهبر شایسته را دارا بود

 

6. نظارت

امام حسین علیه السلام در شب عاشورا از محیط خیمه ها تا نزدیکی لشکر دشمن بیرون رفت. فردی از امام پرسید: دلیل نزدیک شدن شما به لشکر دشمن در این وقت شب چیست؟ امام در پاسخ وی فرمود: آمده ام تا پستی و بلندی اطراف خیمه ها را بررسی کنم که مبادا برای دشمن مخفی گاهی باشد و از آنجا برای حمله خود یا دفع حمله شما استفاده کند

همچنین یکی دیگر از فعالیت های سپاه امام در شب عاشورا این بود که سلاح های خود را برای فردا آماده سازند

بدین ترتیب می بینیم که امام بر تمامی مراحل عملیات، نظارت داشت. آن حضرت با به کارگیری صحیح ترین اصول مدیریتی، نهضت را رهبری و اداره کرد و برای بهره برداری از آن نیز برنامه های دقیق و حساب شده ای را به اجرا گذاشت که جلو هرگونه تحریف احتمالی از سوی امویان برای خاموش کردن آن نهضت را بگیرد

 

 

 

جوانان در عاشورا

در نهضت عاشورا، شاهد هنرنمایی و حماسه آفرینی پیر و جوان و زن و مرد و کودک و نوجوان هستیم. یکی از گروه های مؤثر و فعال در این واقعه، جوانان و نوجوانان بودند. برخی از آنان به گفته منابع تاریخی و روایی، می جنگیدند و برخی خود را سپر دفاع از امام حسین علیه السلام کردند. البته اینان علاوه بر ایفای نقش رزمی در زمینه فرهنگی نیز فعال بودند و در قالب رجزها و اشعار به مقابله با تهاجم فرهنگی دشمن و معرفی شایسته امام حسین علیه السلام پرداختند

در این فصل به معرفی چند جوان شهید در کربلا می پردازیم و برخی ویژگی های برجسته آنان و نیز منابع پیشنهادی را در این زمینه معرفی می کنیم

حضرت علی اکبر

- فرزند بزرگ سید الشهدا علیه السلام بود

- مادرش، لیلا دختر ابی مرّه بود

- در کربلا حدود 25 سال داشت. سن او را 18 سال و 20 سال هم گفته اند

- نخستین شهید عاشورا از بنی هاشم بود

- چندین بار به میدان رفت و شجاعانه با انبوه سپاه دشمن رزمید

- قاتل او مرة بن مُنقُذ عبدی بود

- پیکر علی اکبر با شمشیرهای دشمن قطعه قطعه شد

- مدفن او پایین پای ابا عبدالله الحسین علیه السلام قرار دارد

- رجزخوانی حضرت علی اکبر در عاشورا

جنگ، آشکارکننده جواهر و حقایق مردان است و پس از آن، صداقت گفتار آنان ظاهر می گردد. به خداوندی که عرش را آفرید، سوگند می خورم که از نبرد با شما رو گردان نیستیم، مگر آنکه شمشیرهایتان را در نیام جای دهید

جعفر بن علی بن ابی طالب

- کنیه اش ابو عبداللّه است

- فرزند امیر المؤمنین علی علیه السلام است

- برادر حضرت عباس علیه السلام است

- به قولی هنگام شهادت 29 سال داشت

عثمان بن علی بن ابی طالب علیه السلام

- یکی از شهیدان کربلا است

- برادر حضرت عباس علیه السلام است

- پدرش امیر المؤمنین علی علیه السلام است

- مادرش ام البنین است

- به تیر خولی بن یزید، مجروح شد

- به دست یکی از سپاهیان ابن سعد شهید شد

- هنگام شهادت 21 سال داشت

جعفر بن عقیل

- 23 سال داشت

- مادرش بنت عامر است

- به دست عبداللّه بن خثعمی یا بشر بن حوط همدانی به شهادت رسید

عبد الله بن مسلم بن عقیل

- مادرش، رقیه دختر علی ابن ابی طالب بود

- 26 سال و به قولی، 14 سال داشت

محمد بن ابی سعید

- پدرش، ابو سعید احول از فرزندان عقیل است

- مادرش شهربانو و بعضی کنیز دانسته اند

- در بعضی از منابع متقدم، سنش 25 سال آمده است

ویژگی های الگویی جوان عاشورایی

- ارتباط صمیمی و مستمر با امام زمان خویش یا جانشین وی

- صبر و استقامت

- برخورداری از آگاهی های سیاسی

- برخورداری از آگاهی های نظامی

- معرفت بالای دینی

- خلوص و ارادت قلبی نسبت به اهل بیت علیهم السلام

- حسّ وظیفه شناسی نسبت به اسلام و مسلمانان (غیرت دینی)

- شجاعت و شهامت در صحنه نبرد

- اخلاق حسنه در برخورد با دیگران

- پاک دامنی و عفت

- عشق به شهادت

- ذلت گریزی

- احیای فرهنگ نماز

- احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر

- ادب و احترام نسبت به ولی خدا و جانشین وی

 

نظرات  (۱)

سلام... خدا قوت
واقعا سایت عالی دارین. حس می کنم شما هم باید از شاگردان استاد رائفی پور باشید. براتون آرزوی قلبی آرام و نفسی مطمئن دارم. به امید ظهور
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی