آخرالزمان چیست؟(مقاله مهدویت)
- جمعه, ۲۵ مهر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۹ ب.ظ
آخرالزمان چیست؟منبع:دایره المعارف اسلام
آخِرُالزَّمان، اصطلاحی که در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا دیده می شود و در ادیان ابراهیمی اهمیت و برجستگی ویژه ای دارد. باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشی از مجموعه عقیده هایی است که به پایان این جهان و پیدایش جهان دیگر مربوط می شود و ادیان بزرگ درباره آن پیشگویی هایی کرده اند. متن کامل در ادامه مطلب موجود است
و امّا آخرالزمان در آیین اسلام؛
در قرآن مجید گفتار صریحی درباره آخرالزمان نیست و این اصطلاحی است که در احادیث و مؤلفه های مسلمانان به چشم می خورد.
این اصطلاح، در کتاب های حدیث و تفسیر در دو معنی به کار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان که بنا بر عقیده مسلمانان، دوران نبوت پیامبراسلام است و از آغاز نبوت پیامبر تا وقوع قیامت را شامل می شود. دوم، فقط آخرین بخش از دوران یاد شده که در آن مهدی موعود ظهور می کند و تحولات عظیمی در عالم واقع می شود. انصاف حضرت محمد (ص) به پیامبر آخرالزمان در میان مسلمانان، با این دو مطلب ارتباط دارد: نخست اینکه پیامبر اسلام، خاتم پیامبران است و شریعت وی به دلیل کامل بودن، تا پایان این عالم اعتبار دارد و او پیامبر آخرین قسمت از زمان است که به قیامت می پیوندد؛ دیگر اینکه در نخستین سده های اسلام، حداقل تصور عده ای از مسلمان چنین بود که قیام قیامت نزدیک است و ظهور پیامبر اسلام در عصری واقع شده که به قیامت متصل است.
در فرهنگ عامه مسلمانان خاصه شیعه، اصطلاح آخرالزمان حکایت از عصری می کند که مهدی موعود در آن ظهور می کند و تحولات ویژ ه ای در جهان رخ می دهد. در روایت های مسلمانان، برای این عصر مشخصه های ویژه ای (به نام نشانه های آخرالزمان) نقل شده است.
از مجموع روایت هایی که در کتاب های حدیث، تفسیر و تاریخ درباره عصر ظهور مهدی موعود نقل شده است، دو مطلب درباره ویژگی های آخرالزمان ـ به معنی عصر مهدی موعود ـ به صورت تواتر معنوی به دست می آید. اول اینکه در این عصر، پیش از ظهور مهدی موعود، فساد اخلاقی و بیداد و ستم همه جوامع بشری را فرامی گیرد و به صورت عام ترین پدیده در روابط انسان ها درمی آید. دیگر اینکه پس از ظهور مهدی، تحول عظیمی در جوامع رخ می دهد، فساد و ستم از میان می رود و توحید و عدل و رشد کامل عقلی و عملی در سراسر زندگی انسان ها جریان می یابد. معروف ترین حدیث که با عبارت های گوناگون نقل شده است، نشانه اصلی دوران حکومت مهدی در آخرالزمان را، بال گستردن داد بر سراسر جهان یاد می کند: خداوند جهان را که از بیداد و تباهی آکنده شده است، به وسیله او از قسط و عدل پر می سازد (ابن ماجه، ج ۲ ، ص ۱۳۳۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۶۶). برخی، مجموعه مشخصه ها و نشانه های آخرالزمان را که مربوط به عصر مهدی موعود می شود و در حدیث ها پیشگویی شده است، چنین تفسیر کرده اند: پیروزی نهایی صلاح و عدالت و آزادی، حکومت جهانی واحد، آبادانی تمام زمین، بلوغ بشریت به خردمندی کامل و آزادی از جبرهای طبیعی و اجتماعی، برقراری مساوات کامل میان انسان ها در امر ثروت، از میان رفتن کامل مفاسد اخلاقی، منتفی شدن جنگ و در نهایت ، سازگاری انسان و طبیعت (مطهری، ۶۰).
در نظر عده ای از مفسران متأخر مسلمان، افزون بر روایات هایی که از آن سخن گفته شد، در قرآن آیه هایی هست که به آینده جوامع انسانی نظر دارد و درباره حکومت توحید و عدل در آینده زندگی انسان مطالبی بیان می کند. اینان معتقدند که آیه های مربوط به جانشینی انسان در زمین، فرمانروا شدن نیکوکاران زمین (وراثت صالحان) و پیروزی حق بر باطل با وجود جولان همیشگی باطل، آیه هایی هستند که سرنوشت آینده بشریت را پیش گویی می کنند و مستقیماً به مسئله آخرالزمان مربوط می شوند. محمدرشید رضا (۹/۸۰)، محمدحسین طباطبایی (۱۴/۳۳۰) و سید قطب (۵/۳۰۰۱،۳۰۰۲) به ترتیب در ذیل آیات ۱۲۸ از سوره ۷ (اعراف)، ۱۰۵ از سوره ۲۱ (انبیاء) و ۱۷۱ و ۱۷۲ از سوره ۳۷ (صافات) قرآن، این عقیده را توضیح داده اند.
اینان، آیه ها و روایت های مربوط به تحولات آخرالزمان را بیان کننده نوعی فلسفه تاریخ می دانند. این مفسران که از روحیه خاص عصر ما، یعنی جست وجوی نوعی فلسفه برای تاریخ انسان متأثرند، در صدد کشف فلسفه تاریخ از دیدگاه اسلام برآمده اند و آن را در این آیه ها و امثال آن یافته اند. در نظر اینان، تحولات آخرالزمان که در روایت بیان شده است، چیزی جز آینده طبیعی جامعه انسانی نیست. عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شکوفایی تکامل اجتماعی و طبیعی نوع انسان. چنین آینده ای امری است محتوم و مسلمانان باید انتظار آن را بکشند.
منبع:دایره المعارف اسلام
پیامدهای لقمه حرام
از صفات رذیله و متعلهق به قوهه شهویه، مال حرام خوردن و از آن اجتناب نکردن است.
بیشتر کسانی که به هلاکت رسیدهاند، سببش آن بوده و اکثر مردم که از فیضها و سعادتها محروم ماندهاند، به واسطه خوردن مال حرام است. سدهی از این محکمتر در راه توفیق نیست و کسی که تأمهل کند، میداند که خوردن حرام، اعظم حجابی است که بندگان را از وصول به درجه ابرار و اتهصال به عالم انوار منع میکند.
••• قابل توجهه کسانی که میخواهند یک شبه ره صد ساله را طی کنند.
۱. حرامخواری، سبب از بین رفتن برکت مال
قال الصهادق(ع):
«مَنْ کَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ سَلَّطَ عَلَیْهِ الْبِنَاءَ وَ الطِّینَ وَ الْمَاء؛۱
کسی که مالی را از راه نا مشروع به دست آورد، ساختمان، آب و خاک براو مسلهط می شوند.» یعنی چنین مالی برای او رفاه و آسایش نمیآورد، بلکه او را اجیر و گرفتار خود مینماید.
۲. لقمه حرام و تاریکی قلب و دل می آورد
علهت اینکه انسان لازم است از خوردن مال حرام اجتناب کند، این است که مال حرام، قلب را تاریک میکند و بصیرت را از انسان میگیرد.
۳. لقمه حرام، باعث عدم استجابت دعا
وقتی پیامبر(ص) از حریص بر دنیا یاد کرده و فرمودند: «چه بسیار آدم ژولیده موی، خاکآلوده و دورافتاده در سفرها که طعام و لباسش حرام و خوراکش حرام است و دستهایش را بلند میکند و یاربه یاربه میگوید. پس کجا آن دعا مستجاب میشود؟!»۲
۴٫ لقمه حرام، عامل قبول نشدن نماز
غزهالی گوید: … ابن عبهاس به نقل از پیامبر(ص) میگوید:
«خداوند نماز کسی را که در شکمش مال حرام باشد، قبول نمیکند.»۳
۵. لقمه حرام، آتش دوزخ را به همراه دارد
پیامبر اکرم(ص) میفرمایند:
«هر گوشتی که از حرام بروید، آتش او را سزاوارتر است.»۴
۶٫ لقمه حرام، مانع رسیدن به سعادت و توفیق
از صفات رذیله و متعلهق به قوهه شهویه، مال حرام خوردن و از آن اجتناب نکردن است.
بیشتر کسانی که به هلاکت رسیدهاند، سببش آن بوده و اکثر مردم که از فیضها و سعادتها محروم ماندهاند، به واسطه خوردن مال حرام است. سدهی از این محکمتر در راه توفیق نیست و کسی که تأمهل کند، میداند که خوردن حرام، اعظم حجابی است که بندگان را از وصول به درجه ابرار و اتهصال به عالم انوار منع میکند.
۷٫ لقمه حرام، سبب قبول نشدن واجبات و مستحبهات
از حضرت پیغمبر(ص) روایت شده است که: «در بیتالمقدهس فرشتهای هست که هر شب ندا میکند که هر که بخورد مالی را که از حرام باشد، خدا از او قبول نمیکند نه عمل مستحبی را و نه واجبی را.»۵
۸. لقمه حرام، سبب گلایه زن و فرزند در روز قیامت
وارد شده است که زن و فرزندان آدمی در روز قیامت به او می آویزند و او را در موقف حضور پروردگار باز می دارند و میگویند: پروردگارا! حقه ما را از این شخص بستان. به درستی که ما جاهل به احکام شریعت بودیم و او ما را تعلیم نکرد و غذای حرام به ما خورانید و ما عالم به آن نبودیم.
۹. لقمه حرام و نسبت آن با درد و رنج جسمی
ابوالقاسم جعفربن احمـد الرهازی گوید: ابوالخیر عَسقــــلانی را ماهی ای آرزوی همی آمد به چندین سال. چون از جایی پدیدار آمد حلال، دست فرا کرد تا بخورد. استخوانی از استخوانهای ماهی به انگشت وی فرا شد. بدان سبب دست از وی بداشت. گفت: یاربه! کسی دست به شهوتِ حلال دراز کند، چنین کنی. آنکه دست به شهوت حرام دراز کند، با وی چه کنی؟!۶
۱۰. لقمه حرام و اثر سوء آن بر روی اولاد
قال الصهادق (ع):
«کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّه؛۷
نتیجه لقمه و کسب حرام را در فرزندان خود میبینید.»
از قصهه پر غصهه آدم که گندم بهشت خورد، حکایت قابیل که میگویند نطفه وجود او از آن گندم بسته بود، به عبرتی برگیر. خاصیهت دو دانه گندم منهیه مباح بهشت که آن باشد، خاصیهت چرب و شیرین مهملات حرام و شبههدار دنیا چه خواهد بود.
۱۱٫ لقمه حرام سبب باطل شدن روزه
غیبت، دروغ، بهتان و لقمه حرام، روزه را باطل میکند؛ به دلیل قرآن که می فرماید:
قال الله تعالی:
«سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْت؛۸
شنوندگان دروغ و حرام خوران»
خداوند دروغ و خوردن حرام را با یکدیگر مقرون کرده است.
در خبر است که دو زن در عهد رسول خدا(ص) روزه بودند. در آخر روز گرسنگی ایشان را چنان به رنج آورد که نزدیک بود، هلاک شوند. دستوری خواستند از رسول اکرم(ص) که روزه بگشایند. رسول خدا(ص) اجازه فرمودند. چون روزه بگشادند، قدحی برای ایشان فرستاد و به هر دوی آنها فرمود: «در این قدح، قی کنید.» قدح پر از خون تازه و گوشت تازه کردند. مردمان شگفت بماندند. رسول خدا(ص) فرمودند: «عجب مدارید از این حال که ایشان از رزق حلال به روزه بودهاند و به رزق حرام روزه بگشادند.»
۱۲٫ لقمه حرام و بسته شدن درهای حکمت بر دل
در حدیث است که هر کس طعامی را از روی شهوت و خواهش نفس (نه از روی نیاز بدن) بخورد، خداوند، حکمت را بر دل او حرام فرماید.
۱۳٫ لقمه حرام، دین را تباه می کند
غذایی که انسان میخورد به منزله بذری است که در زمین ریخته میشود و اگر حلال و پاکیزه باشد، اثرش در قلب که به منزله سلطان بدن است، ظاهر خواهد شد و قلبی مملوه از صفا خواهد داشت و از اعضا و جوارحش، جز خیر و نیکی تراوش نخواهد کرد، لیکن اگر آن خوراک پلید و حرام باشد، قلب را کدر و تیره خواهد نمود. لقمه حرام با زمینهسازی گناه، انسان را به تباهی می کشد.
حجت الاسلام و المسلمنی مصطفی دماوندیان
پینوشتها:
۱٫ المحاسن، قم، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱، ج۲، ص ۶۰۹٫
۲٫ إرشاد القلوب، ترجمه سلگى، قم، ناصر، ج ۱، ص ۱۸۳٫
۳٫ ابن فهد حلی، احمدبن محمهد، آداب راز و نیاز به درگاه بینیاز (ترجمه عده الداعی)، تهران، انتشارات کیا، چاپ اوهل، ۱۳۸۱، ج۱، ص۱۳۶٫
۴٫ ورامبن أبی فراس، مسعودبن عیسی، مجموعه ورهام، قم، مکتبه فقیه، چاپ اوهل، ۱۴۱۰ ق. ج ۱، ص ۶۱٫
۵٫ ابن فهد حلهی، همان.
۶٫ معراج السعاده، انتشارات مطبوعاتی حسینی، ص ۳۱۳، چاپ ۷۵٫٫
۷٫ کلینی، محمهدبن یعقوب، الکافی (ط – الإسلامیه)، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق. ج ۵، ص ۱۲۵٫
۸٫ سوره مانده، آیه ۴۲٫
منتظران بازنده، منتظران برنده
حتما برای همه ما این اتفاق ساده و کلیشه ای افتاده است؛ گاهی در ترافیک سنگین، آنگاه که فارغ از هر گونه مشغله و گرمایی و بدون توجه به انبوه اتومبیل ها اندر تفکرات خود غرق شده ایم با بوق ممتد اتومبیل پشت سر تکانی خورده ایم و تمام اندیشه هایمان دود شده است و شاید ابر تشکیل شده بالای سرمان محو.
گاه می توان از اتفاقات ساده و به شدت معمولی و عادی زندگی نتایج بزرگ و قابل تأملی گرفت، می توان درس ها آموخت و به خاطر سپرد و از آن استفاده کرد.
آیا تا به حال به همین حادثه که البته حادثه نمی توان گفت؛ به همین اتفاق عادی طور دیگر و متفاوت تری نگریسته ایم؟
آیا تا به حال اندیشیده ایم که اگر آن صدای اصلی به گوش برسد و منادی ندا دهد و ما همچنان غرق در زندگی دنیایی باشیم؛ چه عکس العملی خواهیم داشت؟ آیا ما در این بزنگاه اصلی زندگی هول نخواهیم کرد؟ آیا بهت زده و شگفت زده نخواهیم شد؟
بازندهی دوران
آری، قطعاً ما؛ آدمیانی که در زندگی و لذت های آن غرق شده و حواسمان پرت از اصل است و سخت مشغول فرع شده ایم با آن ندا از جا می پریم و حالی عجیب خواهیم داشت. زیرا هیچ گاه نمی اندیشیدیم که این اتفاق عظیم که تمام عمر شعار آن را داده ایم و خود را منتظر نامیده ایم حادث شود. در هیچ برهه ای از زمان آن را نزدیک احساس نمی کردیم. به همین علت حالی همچون بازنده ها داریم و بازنده همه اعصار و دوران ها هستیم. آن را دور می پنداشتیم که دنبال اصلاح خود نبودیم و مدام آن را به فردا و فرداهای دیگر موکول می کردیم.
اسم های بدون مسمی
اگر یادمان می ماند که «وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَریب» و مدام این نجوا در گوشمان بود قطعاً منتظرانی می بودیم که آن امام منتظَر سزاوار آن است. و چقدر فراموشکاریم که «منتظران مصلح خود باید صالح باشند»؛ و ما هیچ تلاشی در این جهت نکردیم و اسم هایی بدون مسمی بودیم. به انسان های منتظر که سال ها انتظار برپایی عدالت و داد را کشیدهاند؛ دستور داده شده که همواره سلاح در دست داشته باشند و آن را بر زمین نگذارند و به خاطر داشته باشند که اگر به عدالت و قسط معتقدند نباید در مقابل ظلم و جور ساکت بنشینند.
در عصر غیبت و برای ایجاد زمینه های ظهور اگر بنشینیم و خود را منتظر بنامیم و تنها و در زبانمان “آقا بیا” باشد و جمعه به جمعه دعای ندبه ای بخوانیم و انابه کنیم کافی نیست و باید حرکتی هرچند اندک برای رفع هر گونه ظلم و ستم و ستاندن چهره فقر انجام دهیم که این اندک و حداقل خودش حداکثری است و ارزشمند و پرفایده
برای زیباترین روز، خود را آراسته کنیم
اینجا باید گفت که ما آدمیان و به خصوص ما مسلمانان منتظر باید برای اعتقاد و ایمان خود هزینه بپردازیم و به راحتی آن را از دست ندهیم و از مرزهای عقیدتی حراست و نگهبانی کنیم و در این امر سستی نورزیم؛ با هر بادی که از هر سویی می وزد تکانی نخوریم و بسیار حواسمان به اعتقادات باطل باشد و ایمان جزوی از جانمان گردد. ما باید بسیار مقاومت کنیم؛ مقاومتی که در همه ابعاد باشد و این را یک تکلیف دینی و واجب الاهی بدانیم.
این مقاومت باید همواره زنده و پویا بماند تا مقدمات تحقق عدالت الاهی در سراسر گیتی فراهم شود. مردم باید هم از نظر ذهنیت و هم از نظر عینیت آمادگی کامل داشته باشند یعنی این مقاومت غیر از آنکه به عنوان یک اصل اعتقادی در جامعه با ایمان حضور دارد باید در بعد عمل نیز هویدا و ظاهر باشد. جامعه دین مدار هیچ گاه تحت سلطه حکومت های ظالم نمی رود و در برابر هیچ جبار و ستمگری سر خم نمی کند. پس در عصر غیبت انسان مومن نباید خود را کم ارزش تلقی کند و تن به هر حکومتی دهد.
ما در این زمان باید در مقابل هر گونه ظلم و جوری مقاومت کنیم و تسلیم نشویم و بهترین و قوی ترین نیروی خود را تا آن روز بزرگ مهیا سازیم و برای زیباترین روز خود را آراسته کنیم: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ». حتی اگر به دست هم نمی توانیم کاری و حرکتی انجام دهیم حداقل با زبان و قلبمان انزجار از ستم را داشته و در مقابل آن بی تفاوت نباشیم. کردار و رفتارمان این نباشد که چون ظلم و تعدی آسیبی به ما نرسانده و کیلومترها و فرسنگ ها از ما دور است، پس مهم نیست و ما که در آرامش زندگی می کنیم.
آیا فقط “آقا بیا” کافی است
این روزها که شاهد نسل کشی و جنایت های بی شماری از سوی جنایتکاران هستیم نباید بگوییم که چون ما متحمل لطمه ای نشده ایم و یا آن ها هم مسلک ما نیستند پس به ما ربطی ندارد و بی تفاوت باشیم. ما که خود را شیعه مولای متقیان علیه السلام می دانیم باید توجه داشته باشم که ایشان می فرمایند: مردم یا در دین با تو یکسانند یا در خلق.
حتی اگر کاری ازمان بر نمی آید حداقل به زبان و قلب غم زده و ناراحت باشیم و بدانیم که در عصر غیبت و برای ایجاد زمینه های ظهور اگر بنشینیم و خود را منتظر بنامیم و تنها و در زبانمان “آقا بیا” باشد و جمعه به جمعه دعای ندبه ای بخوانیم و انابه کنیم کافی نیست و باید حرکتی هر چند اندک برای رفع هر گونه ظلم و ستم و ستاندن چهره فقر انجام دهیم که این اندک و حداقل خودش حداکثری است و ارزشمند و پرفایده.
کدام معرفت
ذکر این نکته هم لازم است؛ ما را که منتظران آن امام همام می خوانند باید نشانه هایی از آن امام داشته باشیم. باید شعار انتظارمان به جانمان بزند و یارمان باشد.
باید طوری عمل کنیم که بتوانیم در آن روز بزرگ در مقابل آن امام جلیل القدر و والا منزلت سرمان را بالا بگیریم. باید معرفت به امام عصر علیه السلام پیدا کنیم و امام شناختیمان ارتقا پیدا کند؛ برای مایی که امام را نمی شناسیم و از جایگاه او مطلع نیستیم و خبر نداریم که این جهان طفیلی وجود امام است چه فرق می کند که ایشان با ۳۱۳ نفر می آیند یا با یک تن. این ها که معرفت امام نیست. این ها که انسان را به بلوغ و رشد نمی رساند.
آیا بهتر نیست به جای بسیاری از کارها که تاکنون انجام داده ایم که بعد این همه سال فایده ای خاص و دستاوردی نداشته دنبال اموری باشیم که برتر از آن است و معرفتی خاص ایجاد می کند. اگر آدمی می خواهد دنیایش دنیای انسانی باشد و مراتب کمال را طی کند باید با حجت الله مرتبط باشد.
اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک.
اللّهم عرفنی نبیک فانک ان لم تعرفنی نبیک لم اعرف حجتک.
اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرّفنی حجتک ضللت عن دینی؛
پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی، نمی توانم پیغمبرت را بشناسم.
پروردگارا! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی، نمی توانم حجت تو را بشناسم.
پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان، که اگر حجت خود را به من نشناسانی، دین خود را از دست می دهم، و گمراه خواهم شد.